سناریو●•°●♡○•●
[فعلااا آخرین سناریو از مغززز متفکر ادمین]
وقتی همیشه یه آدم شادی و اونا دارن لایو میگیرن و آرمی ها میگن که برو پیش ا.ت و باهم لایو بگیرید و وقتی میان تو اتاق میبینن دستات رو محکم بستی و این میریزی و میگی:من خوبم...من شادم....من خوشحالم
نامی
در رو باز میکنه و با توی دیوونه ای که روی تخت نشستی و هی داری میگی من خوبم رو به رو میشه....دستاش شل میشن و گوشی میفته صدای افتادن گوشی با صدای دادش با هم بند میشن
نامی:چیکار داری میکنی...چرا دستات رو بستی
ا.ت:من خوبم ...من همیشه خوبم ....ما شادیم مگه نه؟
نامی: تو با خودت چیکار کردی (اروم)
دستات رو باز میکنه و بغلت میکنه و میزاره گریه کنی
جین
قبل از اینکه بیاد تو اتاق:ارمیا فکر کنم باز این دختر داره با لیوانای اشپز خونه قرار میزنه
در رو باز میکنه و یهو تو رو میبینه...اولش فکر میکنه داری نقش بازی میکنی اما بعد رو به ارمیا میگه:ادامه لایو رو فردا با هم میگیریم
فورا لایو رو قطع میکنه و میاد پیشت و میزنه به شونت
جین:ا.ت ا.ت خوبی
ا.ت:اره من خوبم من عاااالیمم
جین:ا.ت منو نگاه کن چته چیشده چرا خودتو بستی (داد)....چرا گریه میکنی (اروم)
ا.ت:چون مغزم نمیتونه تصمیم بگیره که اینجا بمونه یا بره....وایه همین تصمیم رو به عهده بدن گذاشته(نشون دادن تیش بین انگشتا)
جین :ا.ت...هق...ا.ت...ا.ت من خوبه...ا.ت من این بلا رو سر من نمیاره
تیغ رو ازت میگیره و دستات رو باز میکنه
و اشکات رو پاک میکنه
ا.ت: هق جینا...جینا...من چرا اینقدر خوشحالم
جین: هیش هیش عزیزم...ما خوبیم نه؟(بغلت میکنه)
شوگا
وقتی میبینت...سرش داغ میشه و بد شوی بهش وارد میشه
ا.ت: ع یونگی امدی...نگا من دارم از خوشحالی میمیرم...ببین ما چه زندگی شادی داریم...میبینی خندم بند نمیاد( هق هق )
یونگی: ا.ت تو چیکار کردی
ا.ت: دارم افسرگیم رو درمان میکنم
یونگی همینجور که وایساده بود گریه میکنه انگار توانایی حرکت رو ازش گرفته باشن ...به زانو میفته زمین و میگه
یونگی: ا.ت دیوونه من به امید تو زندم...چی بهم نشون دادی امروز؟(گریه)
به زور بلند میشه و دستات رو باز میکنه و دستای خودشم به علامت بغل باز میکنه
ا.ت: ما شادیم (میری تو بغلش)
یونگی: درسته ما شادیم (لبخند تلخ)
برا لالایی میخونه از همونا که آدم گریش میگیره
جیهوپ
روز تولدته
هوبی:بریم ببینیم ا.ت منو بیشتر دوست داره یا کادوش رو...اوه تازه کیکش هم هست
در رو باز میکنه و میگه happy birthday to you baby
ا.ت:من خوبم...من خوبم...من شادم
هوبی کیک و گوشی از دستش میفته و میاد سمتت...دست لرزونش رو میزاره زیر چونت و صورتت رو بالا میاره و با دیدنت ناخودآگاه یه قطره اشک میاد
بی حرف نگاه رستای خونیت میکنه که تیغ توشونه...دستات رو باز میکنه و میگه
هوبی:چیکار شده؟
خودتو میندازی تو بغلش و با هم گریه میکنید
#سناریو
وقتی همیشه یه آدم شادی و اونا دارن لایو میگیرن و آرمی ها میگن که برو پیش ا.ت و باهم لایو بگیرید و وقتی میان تو اتاق میبینن دستات رو محکم بستی و این میریزی و میگی:من خوبم...من شادم....من خوشحالم
نامی
در رو باز میکنه و با توی دیوونه ای که روی تخت نشستی و هی داری میگی من خوبم رو به رو میشه....دستاش شل میشن و گوشی میفته صدای افتادن گوشی با صدای دادش با هم بند میشن
نامی:چیکار داری میکنی...چرا دستات رو بستی
ا.ت:من خوبم ...من همیشه خوبم ....ما شادیم مگه نه؟
نامی: تو با خودت چیکار کردی (اروم)
دستات رو باز میکنه و بغلت میکنه و میزاره گریه کنی
جین
قبل از اینکه بیاد تو اتاق:ارمیا فکر کنم باز این دختر داره با لیوانای اشپز خونه قرار میزنه
در رو باز میکنه و یهو تو رو میبینه...اولش فکر میکنه داری نقش بازی میکنی اما بعد رو به ارمیا میگه:ادامه لایو رو فردا با هم میگیریم
فورا لایو رو قطع میکنه و میاد پیشت و میزنه به شونت
جین:ا.ت ا.ت خوبی
ا.ت:اره من خوبم من عاااالیمم
جین:ا.ت منو نگاه کن چته چیشده چرا خودتو بستی (داد)....چرا گریه میکنی (اروم)
ا.ت:چون مغزم نمیتونه تصمیم بگیره که اینجا بمونه یا بره....وایه همین تصمیم رو به عهده بدن گذاشته(نشون دادن تیش بین انگشتا)
جین :ا.ت...هق...ا.ت...ا.ت من خوبه...ا.ت من این بلا رو سر من نمیاره
تیغ رو ازت میگیره و دستات رو باز میکنه
و اشکات رو پاک میکنه
ا.ت: هق جینا...جینا...من چرا اینقدر خوشحالم
جین: هیش هیش عزیزم...ما خوبیم نه؟(بغلت میکنه)
شوگا
وقتی میبینت...سرش داغ میشه و بد شوی بهش وارد میشه
ا.ت: ع یونگی امدی...نگا من دارم از خوشحالی میمیرم...ببین ما چه زندگی شادی داریم...میبینی خندم بند نمیاد( هق هق )
یونگی: ا.ت تو چیکار کردی
ا.ت: دارم افسرگیم رو درمان میکنم
یونگی همینجور که وایساده بود گریه میکنه انگار توانایی حرکت رو ازش گرفته باشن ...به زانو میفته زمین و میگه
یونگی: ا.ت دیوونه من به امید تو زندم...چی بهم نشون دادی امروز؟(گریه)
به زور بلند میشه و دستات رو باز میکنه و دستای خودشم به علامت بغل باز میکنه
ا.ت: ما شادیم (میری تو بغلش)
یونگی: درسته ما شادیم (لبخند تلخ)
برا لالایی میخونه از همونا که آدم گریش میگیره
جیهوپ
روز تولدته
هوبی:بریم ببینیم ا.ت منو بیشتر دوست داره یا کادوش رو...اوه تازه کیکش هم هست
در رو باز میکنه و میگه happy birthday to you baby
ا.ت:من خوبم...من خوبم...من شادم
هوبی کیک و گوشی از دستش میفته و میاد سمتت...دست لرزونش رو میزاره زیر چونت و صورتت رو بالا میاره و با دیدنت ناخودآگاه یه قطره اشک میاد
بی حرف نگاه رستای خونیت میکنه که تیغ توشونه...دستات رو باز میکنه و میگه
هوبی:چیکار شده؟
خودتو میندازی تو بغلش و با هم گریه میکنید
#سناریو
۹.۸k
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.