فیک یونگی زندگی درخشان
ات : خب یک مرحله مونده که ببخشمت
یونگی : چه مرحله ایی ؟
ات: امممم نمیدونم حالا مرحله رو فراموش کن فیلم بزار ببینیم
یونگی : اوک
وسطای فیلم بود که یهو صحنه های 🔞شروع شد و به وضوح میشد فهمید یونگی تحریک شده اما ما تا یک هفته نباید باهم باشیم هوففف حالا چیکار کنم
ات یهو کنترل رو برداشت و تلوزیون رو خاموش کرد
ات: خببب اصن فیلمو ولش کن برو حموم
یونگی : چرا باد برم حموم ؟ ( یه حالت خمار )
ات: چون بو میدی ( آره جون عمت ) اهه اصن بام بحث نکن برو
یونگی : اوک
ذهن ات:
هوفففف خداروشکر بخیر گذشتتت
یونگی رفت حموم و اتم شروع کرد به کیک پختن تا اینکه یونگی از حموم اومد بیرون
یونگی : اوممممم بوی کیک میاد بیبیم کیک درست کرده ؟
ات : اوهوم برو بشین تا برات بیارم
یونگی : باشه
و نشست پشت میز و منتظر کیک موند و اتم کیک رو براش برد و داد بخوره تا کیکو داخل دهنش گذاشت گوشیش زنگ خورد و کسی که پشت خط بود ...
یونگی : چه مرحله ایی ؟
ات: امممم نمیدونم حالا مرحله رو فراموش کن فیلم بزار ببینیم
یونگی : اوک
وسطای فیلم بود که یهو صحنه های 🔞شروع شد و به وضوح میشد فهمید یونگی تحریک شده اما ما تا یک هفته نباید باهم باشیم هوففف حالا چیکار کنم
ات یهو کنترل رو برداشت و تلوزیون رو خاموش کرد
ات: خببب اصن فیلمو ولش کن برو حموم
یونگی : چرا باد برم حموم ؟ ( یه حالت خمار )
ات: چون بو میدی ( آره جون عمت ) اهه اصن بام بحث نکن برو
یونگی : اوک
ذهن ات:
هوفففف خداروشکر بخیر گذشتتت
یونگی رفت حموم و اتم شروع کرد به کیک پختن تا اینکه یونگی از حموم اومد بیرون
یونگی : اوممممم بوی کیک میاد بیبیم کیک درست کرده ؟
ات : اوهوم برو بشین تا برات بیارم
یونگی : باشه
و نشست پشت میز و منتظر کیک موند و اتم کیک رو براش برد و داد بخوره تا کیکو داخل دهنش گذاشت گوشیش زنگ خورد و کسی که پشت خط بود ...
۷.۴k
۲۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.