عشق شیرین پارت ۸
یونا:
خیلی استرس داشتم....
به جی هوپ نگاه کردم دیدم داره با اخم نگام میکنه خب اخه بیشعووور من اینجوری بیشتر استرس میگیرم
بابام برگشت گفت:خب بفرمایید خانم جانگ(با توجه به جانگ هوسوک)ما گوشمون با شماست
زن عمو:خب میخوام بدون مقدمه حرفم رو بگم......پسرم یعنی جی هوپ عاشق یونا شده و میحواییم که.....ورواقع بیایم خواستگاری
یه دفعه مامان یونگی گفت:چییی؟
زن عمو:البته اگه خود یونا و خوانواده ی یونا اجازه بدن
مامان:ولی....
جین با نیش باز گفت:مامان دیگه اما و ولی نداره.....مبارکههه
بابا:جین.....ساکت
بابا قشنگ دهن مبارک جین رو بست
بابا:خب من مشکلی ندارم جی هوپ همینطور که میدونی یونگی هم یونا رو میخواد پس من انتخاب رو میزارم به عهده ی یونا.....یونا جان.......نظرت چیه؟
یونگی:من یه هفته از یونا فرصت میخوام که فکر بکنه بعد جوابشو بگه
بابا:باشه.....مشکلی نیس
اون شب هم پر از استرس گذشت
شلوار لی با یه تیشرت سیاه پوشیدم و رفتم پایین کسی نبود انگار
رفتم نشستم جلوی تی وی و روشنش کردم واییی عاشق این فیلم خنده دار بودم
همینجور که محو فیلم بودم حس کردم یه نفر نشست کنارم وقتی نگاه کردم دیدم یونگی هس
یونگی:وقتی اینجوری محو فیلم میشی بیشتر عاشقت میشم جذاب میشی
ازش فاصله گرفتم که از پشت صدای جی هوپ رو شنیدم:جذابتش مال خودمه همه چیه یونا مال خودمه
به یونگی نگاه کردم و گفتم:شنیدی که؟
یونگی زد زیر خنده:نگو که شما عاشق همید که باور نمیکنم
جی هوپ:لازم نمیبینم تو باور کنی یا نه چشم داری ببین کور نیستی
بعد اومد از دستم گرفت کشید پشت خودش....چه نقشی هم بازی میکنه عنتررر
جی هوپ:دیگه دور و بر یونا نبینمت
بعد رفتیم بیرون
جی هوپ:این چه لباسیه
عصبی بود خب حقم داشت همه چیم ریخته بود بیرون
یونا:به تو ربطی نداره
جی هوپ:ااها اره راست میگی به من ربطی نداره
بعد دستم رو ول کرد و رفت داخل
اینم خود درگیری داره ها
*****
از خواب بیدار شدم و رفتم پایین داشتم با یجی حرف میزدم که جی هوپ هم اومد پایین
جی هوپ:یونا اماده شو بریم بیرون
یونا:چرا
جی هوپ:میخوام باهات حرف بزنم زوو برمیگردیم
رفتم اماده شدم و رفتیم بیرون یه ربع بعد توی یه جای سرسبز نگه داشت
جی هوپ:پیاده شو
یونا:نمیشه همینجا بگی؟بیرون سرده
جی هوپ:پیاده شو
هوووف زورگو پیاده شدم
جی هوپ:خب ما یه هفته دیگه باهم نامزد میکنیم چه ازهم خوشمون بیاد چه نیاد و تو با من یعنی جانگ هوسوک ازدواج میکنی و میشی زن من و منم خیلی حساسم روی کسایی که مال خودمم
یونا:منظورت اینه به هرچی که میگی گوش کنم دیگه؟
جی هوپ:گوش نکنی که زندت نمیزارم
یونا:تهدید اضافی نکن که الکیه
جی هوپ:میخوای نشون بدم؟
برگشتم و نگاش کردم نیم رخ عبضی په حوشگل بوددد البتع من عاشقش نیستما
جی هوپ:با خودت حرف میزنی؟
یونا:به تو مربوط نیس
جی هوپ:یه هفته ی دیگه همه چی تو به من مربوطه وگرنه گفتم چی میشه
یونا:خفه شو فقط بلدی تهدید کنی که عملی نمیشه
جی هوپ اومد رو به روم وایساد:میخوای نشون بدم؟
دستم گذاشتم رو سینش و گفتم:مگر در خواب.....
ولی یهو از دستم چسبید و برمگردوند و افتادم تو بغلش دستشو دور کمرم حلقه کرد و صورتش و نزدیک اورد و گفت:تو بیداری نشونت بدم؟
اب دهنم رو قورت دادم:ب...برو...عقب
خیره شد به لبم و سرش رو نزدیکتر اورد:بزار نشونت بدم
یکم مونده بود لبش بخوره به لبم که گوشیش زنگ خورد هوووف
جی هوپ:شانس اوردی
بعدم گوشیش رو جواب داد
جی هوپ:بله؟.....باشه الان میایم
مشستیم توی ماشین و رفتیم سمت خونه
ادامه در پارت بعدی
دوستان چرا لایکا کمه؟من خودمو جر میدم سر این فیک
نکنه چون فیک جی هوپ هس لایکا کمه؟😟
خیلی استرس داشتم....
به جی هوپ نگاه کردم دیدم داره با اخم نگام میکنه خب اخه بیشعووور من اینجوری بیشتر استرس میگیرم
بابام برگشت گفت:خب بفرمایید خانم جانگ(با توجه به جانگ هوسوک)ما گوشمون با شماست
زن عمو:خب میخوام بدون مقدمه حرفم رو بگم......پسرم یعنی جی هوپ عاشق یونا شده و میحواییم که.....ورواقع بیایم خواستگاری
یه دفعه مامان یونگی گفت:چییی؟
زن عمو:البته اگه خود یونا و خوانواده ی یونا اجازه بدن
مامان:ولی....
جین با نیش باز گفت:مامان دیگه اما و ولی نداره.....مبارکههه
بابا:جین.....ساکت
بابا قشنگ دهن مبارک جین رو بست
بابا:خب من مشکلی ندارم جی هوپ همینطور که میدونی یونگی هم یونا رو میخواد پس من انتخاب رو میزارم به عهده ی یونا.....یونا جان.......نظرت چیه؟
یونگی:من یه هفته از یونا فرصت میخوام که فکر بکنه بعد جوابشو بگه
بابا:باشه.....مشکلی نیس
اون شب هم پر از استرس گذشت
شلوار لی با یه تیشرت سیاه پوشیدم و رفتم پایین کسی نبود انگار
رفتم نشستم جلوی تی وی و روشنش کردم واییی عاشق این فیلم خنده دار بودم
همینجور که محو فیلم بودم حس کردم یه نفر نشست کنارم وقتی نگاه کردم دیدم یونگی هس
یونگی:وقتی اینجوری محو فیلم میشی بیشتر عاشقت میشم جذاب میشی
ازش فاصله گرفتم که از پشت صدای جی هوپ رو شنیدم:جذابتش مال خودمه همه چیه یونا مال خودمه
به یونگی نگاه کردم و گفتم:شنیدی که؟
یونگی زد زیر خنده:نگو که شما عاشق همید که باور نمیکنم
جی هوپ:لازم نمیبینم تو باور کنی یا نه چشم داری ببین کور نیستی
بعد اومد از دستم گرفت کشید پشت خودش....چه نقشی هم بازی میکنه عنتررر
جی هوپ:دیگه دور و بر یونا نبینمت
بعد رفتیم بیرون
جی هوپ:این چه لباسیه
عصبی بود خب حقم داشت همه چیم ریخته بود بیرون
یونا:به تو ربطی نداره
جی هوپ:ااها اره راست میگی به من ربطی نداره
بعد دستم رو ول کرد و رفت داخل
اینم خود درگیری داره ها
*****
از خواب بیدار شدم و رفتم پایین داشتم با یجی حرف میزدم که جی هوپ هم اومد پایین
جی هوپ:یونا اماده شو بریم بیرون
یونا:چرا
جی هوپ:میخوام باهات حرف بزنم زوو برمیگردیم
رفتم اماده شدم و رفتیم بیرون یه ربع بعد توی یه جای سرسبز نگه داشت
جی هوپ:پیاده شو
یونا:نمیشه همینجا بگی؟بیرون سرده
جی هوپ:پیاده شو
هوووف زورگو پیاده شدم
جی هوپ:خب ما یه هفته دیگه باهم نامزد میکنیم چه ازهم خوشمون بیاد چه نیاد و تو با من یعنی جانگ هوسوک ازدواج میکنی و میشی زن من و منم خیلی حساسم روی کسایی که مال خودمم
یونا:منظورت اینه به هرچی که میگی گوش کنم دیگه؟
جی هوپ:گوش نکنی که زندت نمیزارم
یونا:تهدید اضافی نکن که الکیه
جی هوپ:میخوای نشون بدم؟
برگشتم و نگاش کردم نیم رخ عبضی په حوشگل بوددد البتع من عاشقش نیستما
جی هوپ:با خودت حرف میزنی؟
یونا:به تو مربوط نیس
جی هوپ:یه هفته ی دیگه همه چی تو به من مربوطه وگرنه گفتم چی میشه
یونا:خفه شو فقط بلدی تهدید کنی که عملی نمیشه
جی هوپ اومد رو به روم وایساد:میخوای نشون بدم؟
دستم گذاشتم رو سینش و گفتم:مگر در خواب.....
ولی یهو از دستم چسبید و برمگردوند و افتادم تو بغلش دستشو دور کمرم حلقه کرد و صورتش و نزدیک اورد و گفت:تو بیداری نشونت بدم؟
اب دهنم رو قورت دادم:ب...برو...عقب
خیره شد به لبم و سرش رو نزدیکتر اورد:بزار نشونت بدم
یکم مونده بود لبش بخوره به لبم که گوشیش زنگ خورد هوووف
جی هوپ:شانس اوردی
بعدم گوشیش رو جواب داد
جی هوپ:بله؟.....باشه الان میایم
مشستیم توی ماشین و رفتیم سمت خونه
ادامه در پارت بعدی
دوستان چرا لایکا کمه؟من خودمو جر میدم سر این فیک
نکنه چون فیک جی هوپ هس لایکا کمه؟😟
۶.۷k
۰۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.