عشق شیرین پارت ۱۲
یک ماه بعد
یونا:
یک ماه از نامزدی من و جی هوپ میگذشت دیگه مثل قبل باهم کلکل نمیکردیم
امروز میخواستم با یجی برم کافه
توی کافه نشستم بودم که یجی با هزار خواهش و معذرت خواهی گفت نمیتونه بیاد و یه کاری براش پیش اومده میخواستم برگردم خونه که جی هوپ زنگ زد
یونا:الو؟بله؟
جی هوپ:سلام کجایی؟
یونا:با یجی میخواستم برم کافه که نیومد منم دارم برمیگردم
جی هوپ:باشه مراقب خودت باش
یونا:اوک بای
خواستم بلند شم که دستم رو شونم قرار گرفت وقتی برگشتم دیدم یونگی هست این اینجا چیکار میکنه؟
دستش رو پس زدن ولی اون با لبخند نگام میکرد
یونگی:به به یونا خانوم....خوبی
یونا:اره عالیم شما چطوری
یونگی:دیدمت عالی شدم.....بشین یه قهوه بخوریم
یونا:ممنون دیرم شده جی هوپ منتظرمه
یونگی:با نیم ساعت تاخیر چیزی نمیشه
یونا:ولی...
یونگی:خواهش میکنم
مجبوری نشستم و اونم نشست....تو دلم اشوب بود میترسیدم از جی هوپ
یونگی:خب چی میخوری؟
یونا:اب کافیه دیرم میشه
یونگی:جی هوپ خوبه؟شنیدم همو خیلی دوست دارید
یونا:خوبه...اره خیلی همو دوست داریم بهم ثابت کرده
یونگی"در اینده معلوم میشه
حرفاش مشکوک بود..منظورش رو نفهیدم
یه دفعه با شنیدن صدای جی هوپ حس کردم رنگم پرید
جی هوپ:خوش میگذره؟
یونگی با خنده گفت:بهه جی هوپ جان جات خیلی خالی بود چی میخوری سفارش بدم؟
دستام شروع کرد به لرزیدن
جی هوپ اروم گفت:بلند شو یونا
بلند شدم نمیتونستم به چشاش نگاه کتم.....هوووف خدا خودت کمکم کن
دستم رو گرفت و محکم فشار داد احساس کردم استخون دستان داره خورد میشه
من کشید دنبال خودش و پرتم کرد داخل ماشین
خودشم سوار شد....صورتش قرمز شده و رگ های دستش زده بود بیرون
یونا:جی...هوپ...بز....بزار...برات....توض...توضیح بدم
با دادی که زد احساس کردم پرده ی گوشم پاره شد
جی هوپ:خفه شووو....فقط خفه شو.....من تورو میکشم....با یجی قرار داشتی ارهه؟
ساکت نشستم و اشکان شروع کرد به ریختن
لعنت بهت یوتگی.....لعنت بهت
با سرعت میروند طرف خونه ی خودش
گوشیم رو در اوردم و با استرس شماره ی یجی رو گرفتم که جی هوپ گوشی رو از دستم کشید و انداخت عقب
رسیدیم خونش و از دستم گرفت و برد داخل و پرتم کرد روی مبل
جی هوپ داد زد:که میخواستی بری خونه؟پس با یونکی چه غلطی میکردی؟فکر کردی خیانت کردن به من به همین راحتیه؟
اروم گفتم:تو...توضیح میدم اروم باش
اومد جلو و محکم زد تو صورتم:توضیح؟چه توضیحی میخوای بدی؟خودم با چشمای خودم دیدمت لعنتییی
صورتم بی حس شده بود
بابام تا حالا منو نزده بود ولی جی هوپ..
دستش رو روی بازوم فشار داد و گفت:بهت نشون میدم....اشتباه کردی یونا
بلندم کردم و برد سمت اتاقش قلبم محکم میکوبید به سینم دکمه های پیرهنش رو باز کرد
ادامه در پارت بعدی
به نظرتون جی هوپ چیکار میکنه؟تجا*وز رخ میده؟
به نظرتون اونجوری بکنم؟چون اگه جی هوپ تجا*وز بکنه ......ادامه داستان بهتر میشه.....ولی بازم هرجور دوسا دارید بگید
یونا:
یک ماه از نامزدی من و جی هوپ میگذشت دیگه مثل قبل باهم کلکل نمیکردیم
امروز میخواستم با یجی برم کافه
توی کافه نشستم بودم که یجی با هزار خواهش و معذرت خواهی گفت نمیتونه بیاد و یه کاری براش پیش اومده میخواستم برگردم خونه که جی هوپ زنگ زد
یونا:الو؟بله؟
جی هوپ:سلام کجایی؟
یونا:با یجی میخواستم برم کافه که نیومد منم دارم برمیگردم
جی هوپ:باشه مراقب خودت باش
یونا:اوک بای
خواستم بلند شم که دستم رو شونم قرار گرفت وقتی برگشتم دیدم یونگی هست این اینجا چیکار میکنه؟
دستش رو پس زدن ولی اون با لبخند نگام میکرد
یونگی:به به یونا خانوم....خوبی
یونا:اره عالیم شما چطوری
یونگی:دیدمت عالی شدم.....بشین یه قهوه بخوریم
یونا:ممنون دیرم شده جی هوپ منتظرمه
یونگی:با نیم ساعت تاخیر چیزی نمیشه
یونا:ولی...
یونگی:خواهش میکنم
مجبوری نشستم و اونم نشست....تو دلم اشوب بود میترسیدم از جی هوپ
یونگی:خب چی میخوری؟
یونا:اب کافیه دیرم میشه
یونگی:جی هوپ خوبه؟شنیدم همو خیلی دوست دارید
یونا:خوبه...اره خیلی همو دوست داریم بهم ثابت کرده
یونگی"در اینده معلوم میشه
حرفاش مشکوک بود..منظورش رو نفهیدم
یه دفعه با شنیدن صدای جی هوپ حس کردم رنگم پرید
جی هوپ:خوش میگذره؟
یونگی با خنده گفت:بهه جی هوپ جان جات خیلی خالی بود چی میخوری سفارش بدم؟
دستام شروع کرد به لرزیدن
جی هوپ اروم گفت:بلند شو یونا
بلند شدم نمیتونستم به چشاش نگاه کتم.....هوووف خدا خودت کمکم کن
دستم رو گرفت و محکم فشار داد احساس کردم استخون دستان داره خورد میشه
من کشید دنبال خودش و پرتم کرد داخل ماشین
خودشم سوار شد....صورتش قرمز شده و رگ های دستش زده بود بیرون
یونا:جی...هوپ...بز....بزار...برات....توض...توضیح بدم
با دادی که زد احساس کردم پرده ی گوشم پاره شد
جی هوپ:خفه شووو....فقط خفه شو.....من تورو میکشم....با یجی قرار داشتی ارهه؟
ساکت نشستم و اشکان شروع کرد به ریختن
لعنت بهت یوتگی.....لعنت بهت
با سرعت میروند طرف خونه ی خودش
گوشیم رو در اوردم و با استرس شماره ی یجی رو گرفتم که جی هوپ گوشی رو از دستم کشید و انداخت عقب
رسیدیم خونش و از دستم گرفت و برد داخل و پرتم کرد روی مبل
جی هوپ داد زد:که میخواستی بری خونه؟پس با یونکی چه غلطی میکردی؟فکر کردی خیانت کردن به من به همین راحتیه؟
اروم گفتم:تو...توضیح میدم اروم باش
اومد جلو و محکم زد تو صورتم:توضیح؟چه توضیحی میخوای بدی؟خودم با چشمای خودم دیدمت لعنتییی
صورتم بی حس شده بود
بابام تا حالا منو نزده بود ولی جی هوپ..
دستش رو روی بازوم فشار داد و گفت:بهت نشون میدم....اشتباه کردی یونا
بلندم کردم و برد سمت اتاقش قلبم محکم میکوبید به سینم دکمه های پیرهنش رو باز کرد
ادامه در پارت بعدی
به نظرتون جی هوپ چیکار میکنه؟تجا*وز رخ میده؟
به نظرتون اونجوری بکنم؟چون اگه جی هوپ تجا*وز بکنه ......ادامه داستان بهتر میشه.....ولی بازم هرجور دوسا دارید بگید
۶.۶k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.