رمان ~سکوت &شب~ پارت (۲)
رمان ~سکوت &شب~ پارت (۲)
ویو یانگ سو :
ولی.....عمر تاریکی درون من چند صد ساله......
کاش میتوانستم از این تن کوچ کنم.
این تن زیادی نحیف و خسته شده است.....
رمان من جوریه که مثل من تاریک وجودش ولی داره به خودش امید میده .......
ولی کار از امید میگذره و..........
ویو جانگ می:
لبه پشت بوم بیمارستان وایستادم و چشمام و بستم به امید اینکه این زندگی بلاخره به پایان برسد...... صدا ها خفیفی از طرف بیقه میشنیدم ولی صدای های بلند مغزم خیلی واضح بودن.......
همیشه مادرم میگفت :
در نهایت از ما
تنها یک " جای خالی " میماند...
در حال حاضر الان روز ولی شب پر من جریان دارد یعنی تاریکی ........
ادامه دارد.......
کوتاه گذاشتم حمایت کنیددددد
ویو یانگ سو :
ولی.....عمر تاریکی درون من چند صد ساله......
کاش میتوانستم از این تن کوچ کنم.
این تن زیادی نحیف و خسته شده است.....
رمان من جوریه که مثل من تاریک وجودش ولی داره به خودش امید میده .......
ولی کار از امید میگذره و..........
ویو جانگ می:
لبه پشت بوم بیمارستان وایستادم و چشمام و بستم به امید اینکه این زندگی بلاخره به پایان برسد...... صدا ها خفیفی از طرف بیقه میشنیدم ولی صدای های بلند مغزم خیلی واضح بودن.......
همیشه مادرم میگفت :
در نهایت از ما
تنها یک " جای خالی " میماند...
در حال حاضر الان روز ولی شب پر من جریان دارد یعنی تاریکی ........
ادامه دارد.......
کوتاه گذاشتم حمایت کنیددددد
۲.۲k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.