رمان ~سکوت&شب~پارت (۸)
رمان ~سکوت&شب~پارت (۸)
ویو ادمین :
هر دو وارد خونه شدن و شروع به درست کردن غذا کردن
ویو یانگ سو :
گوشیم و همونطور که میخوردم برداشتم و توی فضای مجازی چرخیدم خوشم میاد که کسی از زندگی واقعی من خبر دار نیست و فقط امید . خوشحالی من و میبینه همانطور که داشتم میگشتم با پیج همون دختره که قبلا دیده بودنش تو اینستا برخورد کردم
آیدیش Jang Mi _12. Lee بود احتمالا اسمش جانگ می
همه پست هاش رنگی و شاد بودن خوش به
حالش. حتمی زندگی خوبی داره
ویو جانگ می :
وقتی صبحونه ام تموم شد گوشیم و روشن کردم و با درخواست فالویی روبه رو شدم. رفتم تو پیجش
آیدیش Yang_su_111 حتمی اسمش یانگ سو رفتم تو پیجش چقدر پیجش وایب خوبی میداد
امید، شاد بودن ، زندگی کردن و.........
درخواستش . قبول کردم
ادامه دارد.......
کوتاه شد ولی صبر کنید فردا میزارم 🥲 امشب دو پارت گذاشتم با این
ویو ادمین :
هر دو وارد خونه شدن و شروع به درست کردن غذا کردن
ویو یانگ سو :
گوشیم و همونطور که میخوردم برداشتم و توی فضای مجازی چرخیدم خوشم میاد که کسی از زندگی واقعی من خبر دار نیست و فقط امید . خوشحالی من و میبینه همانطور که داشتم میگشتم با پیج همون دختره که قبلا دیده بودنش تو اینستا برخورد کردم
آیدیش Jang Mi _12. Lee بود احتمالا اسمش جانگ می
همه پست هاش رنگی و شاد بودن خوش به
حالش. حتمی زندگی خوبی داره
ویو جانگ می :
وقتی صبحونه ام تموم شد گوشیم و روشن کردم و با درخواست فالویی روبه رو شدم. رفتم تو پیجش
آیدیش Yang_su_111 حتمی اسمش یانگ سو رفتم تو پیجش چقدر پیجش وایب خوبی میداد
امید، شاد بودن ، زندگی کردن و.........
درخواستش . قبول کردم
ادامه دارد.......
کوتاه شد ولی صبر کنید فردا میزارم 🥲 امشب دو پارت گذاشتم با این
۲.۹k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.