گس لایتر/پارت ۸۹
از زبان بورام:
تماشاچیان به تدریج وارد تالار نمایش شدن
تالار نمایش در سال 1897 ساخته شده بود و بعد از برگزاری اولین نمایش باله بسته شد و درست 93 سال بعد در سال 1990 دوباره درهاشو ب روی هنردوستان و دوستداران باله باز کرد
تناژ رنگ های سرخ و طلایی پرتلالو به کار رفته در طراحی داخلی، تداعی گر جلال و جبروت سالن نمایش بودن و هارمونی زیبایی بوجود آورده بودن. تالار نمایش در قرن 19ام ساخته شده بود و شامل ۶ طبقه جایگاه ویژه دورتادور سالن همکف بود.
یک چلچراغ عظیم و پرتلالو به وزن ۷ تن درست در مرکز تالار آویخته شده بود و علاوه بر این،نقاشی های سقف و دیواری زیبا و باشکوه، دیوارهای مرمرین، مجسمه ها و تندیس ها و گچکاری های باشکوه، برگرفته از داستان های اساطیر یونانی تالار رو را به فضایی باشکوه و رویایی تبدیل کرده بودن، جدا از همه اینها تالار به خاطر ویژگی آکوستیک فوق العاده اش زبانزد عام و خاص بود ب طوری ک میتونست نهایت صدای موسیقی گروه ارکستر و نوازندگان رو به طور کامل و دقیق به گوش حضار برسونه. و همین باعث شده بود اکثر نوازندگان ایتالیا در این سالن اجرا داشته باشن!
...................................................................
با قدم های آهسته اما محکم از ورودی تالار نمایش عبور کرد
ایتالیا
سمفونی ششم چایکوفسکی
تئاترهای اپرا
دانشکده بولونیا
و سال های تحصیلی خاطره انگیز!
همه و همه یادآور خاطرات دور و درازی بودن...
روی صندلی ردیف پنجم تالار جا گرفت و در انتظار شروع نمایش به صحنه خیره شد
ظاهر ساده و ظریفش اصالت رو جار میزدن
دستکش های توری انگشتی
کیف دستی نگین دوزی شده
و پیراهن ژاکاردی ب سیاهی شب
مشکی
مشکی
مشکی
بدون شک هر کس ک از چند قدمی بورام عبور میکرد متوجه شیفتگی زیاد دختر به رنگ مشکی میشد!
در دانشکده بولونیا،بین سایر دانشجوها بخاطر علاقهاش به استایل تیره، و موهای پرپشت مجعد مشکی رنگ به دالیای سیاه(کوکب سیاه)مشهور بود
شب مهمانی ایم داجونگ
خبر غیر منتظره ای ک از ایم بایول مبنی بر وجود کوچولوی ناخونده ای ک شنیده بود!
اون هم درست زمانی ک بعد از کلی تلاش اختلال معشوقه دوران کودکیش رو به درمان بود!
از طرفی
بحث و جدلش با جونگکوک
همه و همه موجبات استیصال و درموندگی دخترو فراهم کرده بودن...
بدون اینکه توجهی بکنه هر لحظه با یادآوری اتفاقات اخیر فشاری ک به کیف دستی نگین دوزیشدهاش وارد میکرد بیشتر و بیشتر میشد ب طوری ک نوک هر ده سرانگشتش سفید شده بود
برای لحظه ای چشماشو برای فراموش کردن افکار سخت توی سرش محکم روی هم فشار داد و نفس عمیقی کشید و حواسشو ب فضای اطرافشو داد
بعد از مدت ها اینجا بود
ایتالیا!
جایی ک بیش از هر نقطه ای توی دنیا حتی زادگاهش
کره جنوبی!
براش تسلی بخش بود
تماشاچیان به تدریج وارد تالار نمایش شدن
تالار نمایش در سال 1897 ساخته شده بود و بعد از برگزاری اولین نمایش باله بسته شد و درست 93 سال بعد در سال 1990 دوباره درهاشو ب روی هنردوستان و دوستداران باله باز کرد
تناژ رنگ های سرخ و طلایی پرتلالو به کار رفته در طراحی داخلی، تداعی گر جلال و جبروت سالن نمایش بودن و هارمونی زیبایی بوجود آورده بودن. تالار نمایش در قرن 19ام ساخته شده بود و شامل ۶ طبقه جایگاه ویژه دورتادور سالن همکف بود.
یک چلچراغ عظیم و پرتلالو به وزن ۷ تن درست در مرکز تالار آویخته شده بود و علاوه بر این،نقاشی های سقف و دیواری زیبا و باشکوه، دیوارهای مرمرین، مجسمه ها و تندیس ها و گچکاری های باشکوه، برگرفته از داستان های اساطیر یونانی تالار رو را به فضایی باشکوه و رویایی تبدیل کرده بودن، جدا از همه اینها تالار به خاطر ویژگی آکوستیک فوق العاده اش زبانزد عام و خاص بود ب طوری ک میتونست نهایت صدای موسیقی گروه ارکستر و نوازندگان رو به طور کامل و دقیق به گوش حضار برسونه. و همین باعث شده بود اکثر نوازندگان ایتالیا در این سالن اجرا داشته باشن!
...................................................................
با قدم های آهسته اما محکم از ورودی تالار نمایش عبور کرد
ایتالیا
سمفونی ششم چایکوفسکی
تئاترهای اپرا
دانشکده بولونیا
و سال های تحصیلی خاطره انگیز!
همه و همه یادآور خاطرات دور و درازی بودن...
روی صندلی ردیف پنجم تالار جا گرفت و در انتظار شروع نمایش به صحنه خیره شد
ظاهر ساده و ظریفش اصالت رو جار میزدن
دستکش های توری انگشتی
کیف دستی نگین دوزی شده
و پیراهن ژاکاردی ب سیاهی شب
مشکی
مشکی
مشکی
بدون شک هر کس ک از چند قدمی بورام عبور میکرد متوجه شیفتگی زیاد دختر به رنگ مشکی میشد!
در دانشکده بولونیا،بین سایر دانشجوها بخاطر علاقهاش به استایل تیره، و موهای پرپشت مجعد مشکی رنگ به دالیای سیاه(کوکب سیاه)مشهور بود
شب مهمانی ایم داجونگ
خبر غیر منتظره ای ک از ایم بایول مبنی بر وجود کوچولوی ناخونده ای ک شنیده بود!
اون هم درست زمانی ک بعد از کلی تلاش اختلال معشوقه دوران کودکیش رو به درمان بود!
از طرفی
بحث و جدلش با جونگکوک
همه و همه موجبات استیصال و درموندگی دخترو فراهم کرده بودن...
بدون اینکه توجهی بکنه هر لحظه با یادآوری اتفاقات اخیر فشاری ک به کیف دستی نگین دوزیشدهاش وارد میکرد بیشتر و بیشتر میشد ب طوری ک نوک هر ده سرانگشتش سفید شده بود
برای لحظه ای چشماشو برای فراموش کردن افکار سخت توی سرش محکم روی هم فشار داد و نفس عمیقی کشید و حواسشو ب فضای اطرافشو داد
بعد از مدت ها اینجا بود
ایتالیا!
جایی ک بیش از هر نقطه ای توی دنیا حتی زادگاهش
کره جنوبی!
براش تسلی بخش بود
۸.۵k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.