₁₃ ᴜɴᴛᴏᴜᴄʜᴀʙʟᴇ ᴍᴀғɪᴀ "ʟᴇssᴏɴ ¹ ᴘᴀʀᴛ
₁₃ ᴜɴᴛᴏᴜᴄʜᴀʙʟᴇ ᴍᴀғɪᴀ "ʟᴇssᴏɴ ¹ ᴘᴀʀᴛ
Mᴏᴍ's ʏ.ɴ = &
ʏ.ɴ=+
ᴛᴇᴀ= -
jungkook=¥
Jerry=°
دکتر منو مرخص کرد و رفتیم خونه ...
رفتم تو اینه خودمو دیدم همون .ت قبلی بودم فقط کثیف بودم و خسته و همچنین گشنه..
رفتم حموم و موهامو خشک کردم (موهاش تا زانوشه و خرماییه) و روتین پوستی انجام دادم و در کشو رو باز کردم دیدم یه عالمه لباس هست ذوق زده شدم و لبخند زدم ... لباس انتخاب کردم و پوشیدم (اسلاید 2 ) و رفتم پایین دیدم کوک خیلی هات نشسته رو مبل و داره چت میکنه (لباس کوک اسلاید3 )
رفتم در یخچالو باز کردم دیدم یه عالمه چیز میز توشه لبمو لیس زدم و حیح گفتم و خنده شیطانی زدم ...
دوتا پیتزا برداشتم با سس و نوشابه و موچی و پاستیل و رفتم پیش کوک و گفتم
+داداشیییی
¥جونم عزیزکم
+میای اینارو باهام بقولیم
¥اومدم تو بخور
+باوشه
ولی نخوردم و منتظر موندم کوک بیاد دیدم خیلی عصبیه بهش نزدیک شدم و گفتم
+منم میشه بخونم
¥بخون
شروع کردم به خوندن دیدم داره با خاله حرف میزنه و کوک داره فحش بارونش میکنه بخوام راستشو بگم حال کردم که کوک بهش فحش میده
سرمو گذاشتم رو شنه کوک و لبمو گذاشتم رو لبه بالاییم و با حالت کیوتی گفتم
+گشنمه
¥اخخ بمیرم برات بیا بخوریم
گوشیشو پرت کرد اونور و من رفتم خوراکیارو با غذا رو اوردم و باهم دیگه خوردیم که انقدر خوردم خسته شدم و روی پای جونگ کوک خوابم برد
2 ساعت بعد
با صدای در از خواب پریدیم .. کل چراغا خاموش بود و فقط نور ماه میتابید تو خونه دیدم موقعیتم تغییری نکرده و فقط ی بالشت و پتو کلفت زیر سرم و رومه .. با خواب الودگی به در نگاه کردم که دیدم...
Mᴏᴍ's ʏ.ɴ = &
ʏ.ɴ=+
ᴛᴇᴀ= -
jungkook=¥
Jerry=°
دکتر منو مرخص کرد و رفتیم خونه ...
رفتم تو اینه خودمو دیدم همون .ت قبلی بودم فقط کثیف بودم و خسته و همچنین گشنه..
رفتم حموم و موهامو خشک کردم (موهاش تا زانوشه و خرماییه) و روتین پوستی انجام دادم و در کشو رو باز کردم دیدم یه عالمه لباس هست ذوق زده شدم و لبخند زدم ... لباس انتخاب کردم و پوشیدم (اسلاید 2 ) و رفتم پایین دیدم کوک خیلی هات نشسته رو مبل و داره چت میکنه (لباس کوک اسلاید3 )
رفتم در یخچالو باز کردم دیدم یه عالمه چیز میز توشه لبمو لیس زدم و حیح گفتم و خنده شیطانی زدم ...
دوتا پیتزا برداشتم با سس و نوشابه و موچی و پاستیل و رفتم پیش کوک و گفتم
+داداشیییی
¥جونم عزیزکم
+میای اینارو باهام بقولیم
¥اومدم تو بخور
+باوشه
ولی نخوردم و منتظر موندم کوک بیاد دیدم خیلی عصبیه بهش نزدیک شدم و گفتم
+منم میشه بخونم
¥بخون
شروع کردم به خوندن دیدم داره با خاله حرف میزنه و کوک داره فحش بارونش میکنه بخوام راستشو بگم حال کردم که کوک بهش فحش میده
سرمو گذاشتم رو شنه کوک و لبمو گذاشتم رو لبه بالاییم و با حالت کیوتی گفتم
+گشنمه
¥اخخ بمیرم برات بیا بخوریم
گوشیشو پرت کرد اونور و من رفتم خوراکیارو با غذا رو اوردم و باهم دیگه خوردیم که انقدر خوردم خسته شدم و روی پای جونگ کوک خوابم برد
2 ساعت بعد
با صدای در از خواب پریدیم .. کل چراغا خاموش بود و فقط نور ماه میتابید تو خونه دیدم موقعیتم تغییری نکرده و فقط ی بالشت و پتو کلفت زیر سرم و رومه .. با خواب الودگی به در نگاه کردم که دیدم...
۴.۱k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.