𝗡𝗮𝗺𝗲: 𝘝𝘢𝘮𝘱𝘪𝘳𝘦♥️🩸
𝗡𝗮𝗺𝗲: #𝘝𝘢𝘮𝘱𝘪𝘳𝘦♥️🩸
#𝗣𝗮𝗿𝘁_𝟭𝟰𝟭
ا.ت: سارانگ چرا اومدیم اینجا ؟
سارانگ: د.ر.د داره نه ؟
ا.ت: واضح حرف بزن !
سارانگ: د.ر.د نداره وگرنه انقدر راحت و بدون عذ.اب وجدان جلوی مقب.ره ک.سی که قا..تلشی نبودی .
ا.ت: از حرفش جا خوردم و بُهت زده بهش زل زدم .
اون از کجا میدونست ؟
فهمید که از حرفش جا خوردم و ادامه داد:
سارانگ: شوکه شدی نه ؟ هه حتی فکرشو نمیکردی بدونم .
اما من از همه چی خبر دارم ا.ت !
ا.ت: چ..چجوری ؟
سارانگ: وقتشه بهت همه چیو بگم .. دیگه نمیخوام بیشتر از این کنار جونگکوک باشی .
ا.ت: به تو هیچ ربطی نداره پس خ..فه شو !
سارانگ: اوکی آروم باش و به حرفام گوش کن .
اول از همه باید بدونی که در نهایت جونگکوک ماله منه نه تو .
و اینکه سرنوشت شما کاملا از هم جداس .. شما هیچوقت نمی تونید مال هم بشید .
میتونید کنار هم باشید و هرکاری بکنید اما در نهایت اون فقط و فقط مال منه !
اگه از الان ازش جدا شی منم میتونم کاری کنم تا از شر روح سوبین خلاص بشی .
ا.ت: شوکه و متحیر بودم .. گفتم: تو .. تو همه ی این چیزا رو از .. از کجا میدونی ؟
سارانگ: جونگکوک درمورد مادرش بهت چیزی گفته ؟
ا.ت: اون مر.ده !
سارانگ: نم..رده و برگشته .. مادرش زندس و اصلا نم..رده بود .
ا.ت: داری گیجم میکنی سارانگ .
سارانگ: پدر و مادر جونگکوک سر موضوع قدرت به اختلا.ف خوردن و راهشونو از هم جدا کردن ..
اما پدر جونگکوک بهش گفت که مادرش تر.کش کرده ، مر..ده و اصلا دو.ستش نداشته !
الان مادر جونگکوک پر قدرت تر برگشته تا هم پسرشو پس بگیره و هم رهبری خو.ناشام هارو از پدر جونگکوک .
سوبین هم در عوض گرفتن قدرت بیشتر با مادر جونگکوک متحد شده تا با کمک دو قبیله ماه و خو.ناشام ها بتونن پدر جونگکوک رو شک.ست بدن .
الان هدف اصلی سوبین ، مر..گ جونگکوک نیس و اون قدرت پدر جونگکوک رو میخواد .
اما سرنوشت تو این و..سط چیزی نیس جز اینکه ...
ادامه دارد..
#دنیز
#کپیممنوع!
#𝗣𝗮𝗿𝘁_𝟭𝟰𝟭
ا.ت: سارانگ چرا اومدیم اینجا ؟
سارانگ: د.ر.د داره نه ؟
ا.ت: واضح حرف بزن !
سارانگ: د.ر.د نداره وگرنه انقدر راحت و بدون عذ.اب وجدان جلوی مقب.ره ک.سی که قا..تلشی نبودی .
ا.ت: از حرفش جا خوردم و بُهت زده بهش زل زدم .
اون از کجا میدونست ؟
فهمید که از حرفش جا خوردم و ادامه داد:
سارانگ: شوکه شدی نه ؟ هه حتی فکرشو نمیکردی بدونم .
اما من از همه چی خبر دارم ا.ت !
ا.ت: چ..چجوری ؟
سارانگ: وقتشه بهت همه چیو بگم .. دیگه نمیخوام بیشتر از این کنار جونگکوک باشی .
ا.ت: به تو هیچ ربطی نداره پس خ..فه شو !
سارانگ: اوکی آروم باش و به حرفام گوش کن .
اول از همه باید بدونی که در نهایت جونگکوک ماله منه نه تو .
و اینکه سرنوشت شما کاملا از هم جداس .. شما هیچوقت نمی تونید مال هم بشید .
میتونید کنار هم باشید و هرکاری بکنید اما در نهایت اون فقط و فقط مال منه !
اگه از الان ازش جدا شی منم میتونم کاری کنم تا از شر روح سوبین خلاص بشی .
ا.ت: شوکه و متحیر بودم .. گفتم: تو .. تو همه ی این چیزا رو از .. از کجا میدونی ؟
سارانگ: جونگکوک درمورد مادرش بهت چیزی گفته ؟
ا.ت: اون مر.ده !
سارانگ: نم..رده و برگشته .. مادرش زندس و اصلا نم..رده بود .
ا.ت: داری گیجم میکنی سارانگ .
سارانگ: پدر و مادر جونگکوک سر موضوع قدرت به اختلا.ف خوردن و راهشونو از هم جدا کردن ..
اما پدر جونگکوک بهش گفت که مادرش تر.کش کرده ، مر..ده و اصلا دو.ستش نداشته !
الان مادر جونگکوک پر قدرت تر برگشته تا هم پسرشو پس بگیره و هم رهبری خو.ناشام هارو از پدر جونگکوک .
سوبین هم در عوض گرفتن قدرت بیشتر با مادر جونگکوک متحد شده تا با کمک دو قبیله ماه و خو.ناشام ها بتونن پدر جونگکوک رو شک.ست بدن .
الان هدف اصلی سوبین ، مر..گ جونگکوک نیس و اون قدرت پدر جونگکوک رو میخواد .
اما سرنوشت تو این و..سط چیزی نیس جز اینکه ...
ادامه دارد..
#دنیز
#کپیممنوع!
۴.۲k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.