گربه ی کوچک من★
گربهی کوچک من★
★𝗠𝘆 𝗹𝗶𝘁𝘁𝗹𝗲 𝗰𝗮𝘁★
پارت ⑧②
"تهیونگ"
از خواب بیدار شدم و رفتم تو اتاق نشیمن
موهامو شونه کردم و صبحونه خوردم
لباسامو عوض کردم و رفتم تو اتاق جانگ می.هنوز خواب بود
بوسه ای روی سرش گذاشتم و رفتم کمپانی
"جانگ می"
از خواب بیدار شدم و کارای لازمه رو انجام دادم
صبحونه خوردم و سفره رو جمع کردم
موهامو شونه کردم،آرایش ملایمی کردم،لباسامو عوض کردم و رفتم سمت کافه ای که توش کار میکنم
"تهیونگ"
داشتیم تمرین میکردیم اما جونگکوک و یونگی دعواشون شد و همه چیز بهم ریخت
رفتم یه کافه نزدیک کمپانی و یه آیس آمریکانو سفارش دادم
•بفرمایید^-•
*ممنون:))
"جانگ می"
داشتم کار میکردم که تهیونگ اومد تو کافه و یه چیزی برا خودش سفارش داد
منم سفارشش رو بردم و با لبخند دادم بهش
«شب»
"تهیونگ"
بعد از شام بود و همه خسته بودیم.
جونگکوک و یوری رفته بودن تو اتاقشون،جانگ می داشت سریال مورد علاقشو میدید و منه بدبخت داشتم مثل کوزت ظرف میشستم*تهیونگ دختری در مزرعه*
ظرفا تموم شدن و رفتم تو اتاق یوری و کوک تا گوشیمو بردارم
*برق چرا خاموشه؟
یهویی یوری رو زیر کوک توی یه حالت خیلی بد دیدم🗿🗿*این وضعیت زشته،مستهجنه*
+جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
*oh my eyes,oh sh!t *یه دیالوگ معروف کیدراما*
و رفتم بیرون
"جانگ می"
سریالی که داشتم میدیدم تموم شد و حوصلم سر رفت
گوشیمو برداشتم و یکم تو تیک تاک چرخیدم ولی هیچی نداشت
بعد دیدم تهیونگ با پشمای ریخته از اتاق یوری اومد بیرون
•چته تو؟
*یه چیز بد دیدم
•ترسناک؟
*بدترـ..
•چی؟
*مستهجن
•یااااااا ابلفضل
«فردا صبح»
"تهیونگ"
از خواب پاشدم و رفتم برا خودم یه صبحونه درست کردم و خوردم
امروز میخواستم با جانگ می برم سینما پس رفتم یوری رو بیدار کردم که تو لباس پوشیدن کمکم کنه
*هوییی پاشو (با پا زد تو کو..نش)
+چته تو؟
*پاشو ازت کمک میخوام
+چچچچچچچییییییههههههه؟
*پاشو
+دهنت....
یوریِ گشاد پاشد و طبق شناختی که از جانگ می داره،بهم گفت چجوری لباس بپوشم خوشش میاد
+بابا بمولا اون خوشش میاد طرف سادههه لباس بپوشه
_بابااااا کـ.صکش چه ساده ای خببببب
+نمیدونم کصافت نمیدونمممممممممممم
*گاووووو(یوری رو زد)
+نزننننننننن(دمپاییشو پرت کرد سمت تهیونگ)
"راوی"
تهیونگ و یوری همو زدن،موهای همو کشیدن،گاز گرفتن و مثل سگ و گربه به هم میپریدن
یوری هم تسلیم نشد و یه بالشت برداشت و رفت به جنگ تهیونگ
★𝗠𝘆 𝗹𝗶𝘁𝘁𝗹𝗲 𝗰𝗮𝘁★
پارت ⑧②
"تهیونگ"
از خواب بیدار شدم و رفتم تو اتاق نشیمن
موهامو شونه کردم و صبحونه خوردم
لباسامو عوض کردم و رفتم تو اتاق جانگ می.هنوز خواب بود
بوسه ای روی سرش گذاشتم و رفتم کمپانی
"جانگ می"
از خواب بیدار شدم و کارای لازمه رو انجام دادم
صبحونه خوردم و سفره رو جمع کردم
موهامو شونه کردم،آرایش ملایمی کردم،لباسامو عوض کردم و رفتم سمت کافه ای که توش کار میکنم
"تهیونگ"
داشتیم تمرین میکردیم اما جونگکوک و یونگی دعواشون شد و همه چیز بهم ریخت
رفتم یه کافه نزدیک کمپانی و یه آیس آمریکانو سفارش دادم
•بفرمایید^-•
*ممنون:))
"جانگ می"
داشتم کار میکردم که تهیونگ اومد تو کافه و یه چیزی برا خودش سفارش داد
منم سفارشش رو بردم و با لبخند دادم بهش
«شب»
"تهیونگ"
بعد از شام بود و همه خسته بودیم.
جونگکوک و یوری رفته بودن تو اتاقشون،جانگ می داشت سریال مورد علاقشو میدید و منه بدبخت داشتم مثل کوزت ظرف میشستم*تهیونگ دختری در مزرعه*
ظرفا تموم شدن و رفتم تو اتاق یوری و کوک تا گوشیمو بردارم
*برق چرا خاموشه؟
یهویی یوری رو زیر کوک توی یه حالت خیلی بد دیدم🗿🗿*این وضعیت زشته،مستهجنه*
+جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
*oh my eyes,oh sh!t *یه دیالوگ معروف کیدراما*
و رفتم بیرون
"جانگ می"
سریالی که داشتم میدیدم تموم شد و حوصلم سر رفت
گوشیمو برداشتم و یکم تو تیک تاک چرخیدم ولی هیچی نداشت
بعد دیدم تهیونگ با پشمای ریخته از اتاق یوری اومد بیرون
•چته تو؟
*یه چیز بد دیدم
•ترسناک؟
*بدترـ..
•چی؟
*مستهجن
•یااااااا ابلفضل
«فردا صبح»
"تهیونگ"
از خواب پاشدم و رفتم برا خودم یه صبحونه درست کردم و خوردم
امروز میخواستم با جانگ می برم سینما پس رفتم یوری رو بیدار کردم که تو لباس پوشیدن کمکم کنه
*هوییی پاشو (با پا زد تو کو..نش)
+چته تو؟
*پاشو ازت کمک میخوام
+چچچچچچچییییییههههههه؟
*پاشو
+دهنت....
یوریِ گشاد پاشد و طبق شناختی که از جانگ می داره،بهم گفت چجوری لباس بپوشم خوشش میاد
+بابا بمولا اون خوشش میاد طرف سادههه لباس بپوشه
_بابااااا کـ.صکش چه ساده ای خببببب
+نمیدونم کصافت نمیدونمممممممممممم
*گاووووو(یوری رو زد)
+نزننننننننن(دمپاییشو پرت کرد سمت تهیونگ)
"راوی"
تهیونگ و یوری همو زدن،موهای همو کشیدن،گاز گرفتن و مثل سگ و گربه به هم میپریدن
یوری هم تسلیم نشد و یه بالشت برداشت و رفت به جنگ تهیونگ
۶.۳k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.