𝓟𝓪𝓻𝓽 ³³
𝓟𝓪𝓻𝓽 ³³
ات ویو:
داشتم میرفتم سمت استخر که یهو یونجی اومد جلومو گرفت
®ات قشنگم کجا میری؟ (لبخند فیک)
+هیچ جاا دارم میرم سمت در عمارت دیگه بریم تولد(تعجب)
®نه نه نمیخواد بیا بشین خودمون میبریمت... کوک بدو دیگه داره میره اتتتتت(داد)
_اومدم اومدم(عربده)
کوک ویو:
دیدم یونجی از تو هال عمارت میگه ات داره میره سمت استخر
_لونا بدو ات داره میره جلو استخر
×واقعا پس بدو
با لونا وسایلت رو اماده کردیم وسایل هارو لونا از در پستی عمارت برد و من رفتم پیش ات
_ات قشنگم بیا بریم ولی باید چشاتو بگیرم(لبخند فیک)
+شما چتونه؟ بعد هانول رو نمیبریم؟ (تعجب)
_چرا اونو تهیونگ برد
واقعا تهیونگ لباس پوشوند هانول رو و بردش جلو استخر
_حالا بیا بریم عشقم
+بریم
جلو چشاشو کامل گرفتم و رفتیم جلو استخر به همه گفتم صداشون در نیاد
ات ویو:
یهو کوک دستاشو از جلو چشمام برداشت همه جا بادکنک بود فهمیدم برام تولد گرفتن از بس ذوق زده شده بودم بالا پایین میپریدم
همه:تولدت مبارک تولدت مبارک(داد و خنده)
_تولدت مبارک چاگیا(لبخند)
+مرسی عشقم مرسی(ذوق و اشک شوق)
پریدم بغلش
همه جز کوک:یاااا گریه چرا؟ (خنده)
+گریه نیست اشکه شوقههههه
جین:خب حالا بریم خوش بگذرونیمممم
همه:بریمممم
با همه رفتیم نشستیم جلو میز کل میز پر از شکلاتو پاستیل و مارشمالو..... کلی چیز میز بود که کوک اومد گفت
_بدون این بچه ها؟
دیدیم دستش پر شرابه
هانول هم تو بغلم داشت ذوق میکرد و دست میزد
+جان مامانی تو هم خوشحالی قشنگم؟ (لبخند)
همه:ارههههههه
همه شروع کردیم به خوردن بعد خوردن
~خب وقته کادوعههههه
+عه کادو هم برا گرفتین؟
~اره مگه میشه نگیریم
+نه خب(خنده)
من شروع کردم اروم اروم باز کردن کادو ها که رسید به کادو کوک که یه دسته گل بزرگ اومد جلو چشمم
_بفرما عشقم اینم کادو اول من اصلیه تو جعبس(خنده)
+مرسی چاگیااا ممنونم (ذوق)
دسته گلو گرفتم گذاشتم بغلم که جعبه ای که کوک گفت بازش کنم رو باز کردم توش دوتا گردنبند کریستال پروانه بود خیلییییی قشنگ بود برق میزد
+کوکککککککک.... خیلییییی قشنگه(ذوق)
که کوک صورتیشو انداخت دور گردنم که همه دست زدن
همه :تولدت مبارک اتییییی
+ممنون بچه ها واقعا ممنونم(خنده)
همه:خواهش میکنیم(خنده و داد)
ات ویو:
داشتم میرفتم سمت استخر که یهو یونجی اومد جلومو گرفت
®ات قشنگم کجا میری؟ (لبخند فیک)
+هیچ جاا دارم میرم سمت در عمارت دیگه بریم تولد(تعجب)
®نه نه نمیخواد بیا بشین خودمون میبریمت... کوک بدو دیگه داره میره اتتتتت(داد)
_اومدم اومدم(عربده)
کوک ویو:
دیدم یونجی از تو هال عمارت میگه ات داره میره سمت استخر
_لونا بدو ات داره میره جلو استخر
×واقعا پس بدو
با لونا وسایلت رو اماده کردیم وسایل هارو لونا از در پستی عمارت برد و من رفتم پیش ات
_ات قشنگم بیا بریم ولی باید چشاتو بگیرم(لبخند فیک)
+شما چتونه؟ بعد هانول رو نمیبریم؟ (تعجب)
_چرا اونو تهیونگ برد
واقعا تهیونگ لباس پوشوند هانول رو و بردش جلو استخر
_حالا بیا بریم عشقم
+بریم
جلو چشاشو کامل گرفتم و رفتیم جلو استخر به همه گفتم صداشون در نیاد
ات ویو:
یهو کوک دستاشو از جلو چشمام برداشت همه جا بادکنک بود فهمیدم برام تولد گرفتن از بس ذوق زده شده بودم بالا پایین میپریدم
همه:تولدت مبارک تولدت مبارک(داد و خنده)
_تولدت مبارک چاگیا(لبخند)
+مرسی عشقم مرسی(ذوق و اشک شوق)
پریدم بغلش
همه جز کوک:یاااا گریه چرا؟ (خنده)
+گریه نیست اشکه شوقههههه
جین:خب حالا بریم خوش بگذرونیمممم
همه:بریمممم
با همه رفتیم نشستیم جلو میز کل میز پر از شکلاتو پاستیل و مارشمالو..... کلی چیز میز بود که کوک اومد گفت
_بدون این بچه ها؟
دیدیم دستش پر شرابه
هانول هم تو بغلم داشت ذوق میکرد و دست میزد
+جان مامانی تو هم خوشحالی قشنگم؟ (لبخند)
همه:ارههههههه
همه شروع کردیم به خوردن بعد خوردن
~خب وقته کادوعههههه
+عه کادو هم برا گرفتین؟
~اره مگه میشه نگیریم
+نه خب(خنده)
من شروع کردم اروم اروم باز کردن کادو ها که رسید به کادو کوک که یه دسته گل بزرگ اومد جلو چشمم
_بفرما عشقم اینم کادو اول من اصلیه تو جعبس(خنده)
+مرسی چاگیااا ممنونم (ذوق)
دسته گلو گرفتم گذاشتم بغلم که جعبه ای که کوک گفت بازش کنم رو باز کردم توش دوتا گردنبند کریستال پروانه بود خیلییییی قشنگ بود برق میزد
+کوکککککککک.... خیلییییی قشنگه(ذوق)
که کوک صورتیشو انداخت دور گردنم که همه دست زدن
همه :تولدت مبارک اتییییی
+ممنون بچه ها واقعا ممنونم(خنده)
همه:خواهش میکنیم(خنده و داد)
۳.۶k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.