پارت11ستاره درخشان
(انداختن دست ها دورکردن توکو) مگه نگفتم دیگه نگو ببخشید!! 💢
توکو:عه، خببب، بیخیالش
(بازشدندر) مامان والت:خب بفرمایید نون فرفره ایی نیکا:اینم شربت
توکوو فویو:ایولللل
ویوووو فردا
فوبوکی:خیلی خوبه، پیشرفت کردی توکو
توکو:ممنون، همش ب کمک شماوفویوبود
سوو:خودت هم خوب دربرابرتمارین سختی ک فویو چیده بود دووم آوردی.
فویو:بیخیاااللللل سوو💢یعنی من اینقدر سخت گیرم.
سوو و فوبوکی:شاید.
فویو:بی انصاف ها، دست ب یکی کردین.
(لبخند زدن هم زمان)
فویو:میگم..... خبری از آیگر نیست عجیبه؟!
سوو:فکرکنم داره تمرین میکنه، چرا؟؟!
فویو:هیچی همینطوری، آخه امروز نیومد بگه بیا مبارزه کنیم
فوبوکی:راست میگی، حالاک فکرش رو میکنم سروصدا کم شده
توکوونیکا:آره
فویو:خب، من میرم دنبالش ب خورده سرب سر گذاشتنش مشکلی نداره نه؟ (چشمک زدن ورفتن) فوبوکی:عجیبه.
سوو:اوم..... فویو یخورده هیجان زدس همونطورک گفتم ی جیزی درون اون پسر دیده ک باعث شده حلب توجه کنه
فوبوکی:اوهوم.
ویووووو فویو
(*آره، تو میتونی تو میتونی امروز بهش میگم بهش میگ دوست دارم از پسش برمیام من ی جوکرم ی جوکر اهههه، پس این آیگر کجاس ازناروپرسیدم گفت میاد پارک تمرین چرانیییستتت) هااین دیگه چیه هاااااااشپله بوم، شترق برخورد ☄️💥🌟آخخخخ دردم اومدآهایی هواست کجاسس آیگر:چی داری میگ.... عه فویو تو اینجا چیکار میکنی
فویو:معلوم نیس دنبال تو میگردم(*احمق،) آیگر:(بالحن لجوج)خب کاری داشتی
فویو:(بالکنت) آ.. آ. آره
میخواستم چیزمهمی رو بهت بگم(بلندشدن از روی زمین گرفت دامن لرزش دست ها) آیگر:حالت خوبه؟.. فویو..
فویو:آیگر، ازوقتی ک اومدی انجمن فرقی رو درونت حس کردم همون اول ک دیدمت، حس عجیبی بهت داشتم انگارتو خاص بودی... من... من.. من.... (بگویالابگوتومیتونیییی بالاگرفتن سرو باتمام قواگفتن) من عاشقتمممممممممممم
ودستش رو گذاشت روی قلبش وهی نفس نفس زدن
همچنان آیگر(*چی؟ چی شد؟ فویو..الان...بهم. .گفت عاشقتم حس گرمای شدیدوتپش قلب این چ حسیه الانه ک قلبم از سینما بزنه بیرون) (فویوک از جواب آیگر ناامید شده بود سرش و پایین گرفت) آیگرک متوجه وضعیت فویو شد فوری بغلش کرد گفت:فویو، (*حالانوبت منه مگه من چی کم دارم)منم... منم دوست دارم ببخشید منتظرت گذاشتم(ازهم جدا شدن قاب کردن صورت فویو)تو همیشه میدرخشی درهرشرایطی فویو تومثل ی ستاره ایی ستاره ایی درخشان (بغض کردن فویو) دست هاش روب آرومه دورکمرفویوحلقه کردو یکیش رو روی گونه فویوگذاست ب آرومی لب هاش رو روی لب های فویو قرارداد درسته ک خودآیگرهم عاشق فویو بوداما فقط بای دوست دارم تموم نشد اونوب آرومی بوسید گرم و طولانی بود اما تافویومیخواست جدا بشه آیگر مانعش شداونوبغل کردوگفت:دوست دارم..... ستاره درخشان من.
و
توکو:عه، خببب، بیخیالش
(بازشدندر) مامان والت:خب بفرمایید نون فرفره ایی نیکا:اینم شربت
توکوو فویو:ایولللل
ویوووو فردا
فوبوکی:خیلی خوبه، پیشرفت کردی توکو
توکو:ممنون، همش ب کمک شماوفویوبود
سوو:خودت هم خوب دربرابرتمارین سختی ک فویو چیده بود دووم آوردی.
فویو:بیخیاااللللل سوو💢یعنی من اینقدر سخت گیرم.
سوو و فوبوکی:شاید.
فویو:بی انصاف ها، دست ب یکی کردین.
(لبخند زدن هم زمان)
فویو:میگم..... خبری از آیگر نیست عجیبه؟!
سوو:فکرکنم داره تمرین میکنه، چرا؟؟!
فویو:هیچی همینطوری، آخه امروز نیومد بگه بیا مبارزه کنیم
فوبوکی:راست میگی، حالاک فکرش رو میکنم سروصدا کم شده
توکوونیکا:آره
فویو:خب، من میرم دنبالش ب خورده سرب سر گذاشتنش مشکلی نداره نه؟ (چشمک زدن ورفتن) فوبوکی:عجیبه.
سوو:اوم..... فویو یخورده هیجان زدس همونطورک گفتم ی جیزی درون اون پسر دیده ک باعث شده حلب توجه کنه
فوبوکی:اوهوم.
ویووووو فویو
(*آره، تو میتونی تو میتونی امروز بهش میگم بهش میگ دوست دارم از پسش برمیام من ی جوکرم ی جوکر اهههه، پس این آیگر کجاس ازناروپرسیدم گفت میاد پارک تمرین چرانیییستتت) هااین دیگه چیه هاااااااشپله بوم، شترق برخورد ☄️💥🌟آخخخخ دردم اومدآهایی هواست کجاسس آیگر:چی داری میگ.... عه فویو تو اینجا چیکار میکنی
فویو:معلوم نیس دنبال تو میگردم(*احمق،) آیگر:(بالحن لجوج)خب کاری داشتی
فویو:(بالکنت) آ.. آ. آره
میخواستم چیزمهمی رو بهت بگم(بلندشدن از روی زمین گرفت دامن لرزش دست ها) آیگر:حالت خوبه؟.. فویو..
فویو:آیگر، ازوقتی ک اومدی انجمن فرقی رو درونت حس کردم همون اول ک دیدمت، حس عجیبی بهت داشتم انگارتو خاص بودی... من... من.. من.... (بگویالابگوتومیتونیییی بالاگرفتن سرو باتمام قواگفتن) من عاشقتمممممممممممم
ودستش رو گذاشت روی قلبش وهی نفس نفس زدن
همچنان آیگر(*چی؟ چی شد؟ فویو..الان...بهم. .گفت عاشقتم حس گرمای شدیدوتپش قلب این چ حسیه الانه ک قلبم از سینما بزنه بیرون) (فویوک از جواب آیگر ناامید شده بود سرش و پایین گرفت) آیگرک متوجه وضعیت فویو شد فوری بغلش کرد گفت:فویو، (*حالانوبت منه مگه من چی کم دارم)منم... منم دوست دارم ببخشید منتظرت گذاشتم(ازهم جدا شدن قاب کردن صورت فویو)تو همیشه میدرخشی درهرشرایطی فویو تومثل ی ستاره ایی ستاره ایی درخشان (بغض کردن فویو) دست هاش روب آرومه دورکمرفویوحلقه کردو یکیش رو روی گونه فویوگذاست ب آرومی لب هاش رو روی لب های فویو قرارداد درسته ک خودآیگرهم عاشق فویو بوداما فقط بای دوست دارم تموم نشد اونوب آرومی بوسید گرم و طولانی بود اما تافویومیخواست جدا بشه آیگر مانعش شداونوبغل کردوگفت:دوست دارم..... ستاره درخشان من.
و
۱.۳k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.