اسم رمان:عشق ممنوعه
اسم رمان:عشق ممنوعه
های بیب فعلا یه پارتمون نشه؟😂
پارت ۴۸
ریدم جام و لال شدم جونکوک گفت:دلیل نمیشه ازتو بترسه چون چند روز دیگه هم گرگینه س هم خونآشام قدرت های منو داره ولی کمتر از اون قدرت هایی ک من دارم ،جیمین گفت:ببخشید سرورم ،من سریع پریدم جلو گفتم:ببینا جیمین کوشولو میگه ببخشید سرورم اونم به ک......... ،با نگاه جونکوک حرفمو خوردم جین گفت:آوا این سرزمین با سرزمین آدما فرق داره تو باید از سرور ما بترسی چون اون با قدرت هایی که داره میتونه همه کار بکنه کل سرزمین از جونکوک میترسن چون باهر یک از قدرت هاش میتونه هر کاری رو بکنه که دلش میخاد ،جونکوک سریع گفت:نیازی نیست بترسونیش این چیزایی که میگی باعث میشه فقط آوا بیشتر از من دوری کنه ،جین گفت:ولی باید بدونه که تو با زندگی تو محل انسانها و سرزمین ما فرق داره البته بگم ک دختر خوشانسیه ک میخاد ملکه بشه ،جونکوک گفت:اونروز با یه گاز میتونستم تبدیلش کنم ولی ولی اون چشمای لعنتیش انقدری مظلوم بود ک دلم نیومد بس تصمیم گرفت بعد ۲۹ روز دیگه ک ماه دوباره کامله گازش بگیرم ،اگه بگم نترسیدم از حرفش دروغ گفتم چون مثل خر ریده بودم باید تا ۲۸ روز دیگه دنبال نقشه فرار باشم و هی تلاشمو کنم ک تا اون روز از دستش فرار کنم با صدای یکی از فکر دراومدم دیدم پسرا نیستن وا رفتن واقعا گفت:فکر فرار به سرت نزنه چون هرجایی هم بری پیدات میکنم ،ایندفعه واقعا دستشوییم گرفت و پاشدم گفتم:دستشویی دستشویی، هول هولکی گفت:تو اتاق خودت دستشویی هست ،وبعد بدو بدو از پله ها بالا رفتمو پریدم تو دستشویی.....
های بیب فعلا یه پارتمون نشه؟😂
پارت ۴۸
ریدم جام و لال شدم جونکوک گفت:دلیل نمیشه ازتو بترسه چون چند روز دیگه هم گرگینه س هم خونآشام قدرت های منو داره ولی کمتر از اون قدرت هایی ک من دارم ،جیمین گفت:ببخشید سرورم ،من سریع پریدم جلو گفتم:ببینا جیمین کوشولو میگه ببخشید سرورم اونم به ک......... ،با نگاه جونکوک حرفمو خوردم جین گفت:آوا این سرزمین با سرزمین آدما فرق داره تو باید از سرور ما بترسی چون اون با قدرت هایی که داره میتونه همه کار بکنه کل سرزمین از جونکوک میترسن چون باهر یک از قدرت هاش میتونه هر کاری رو بکنه که دلش میخاد ،جونکوک سریع گفت:نیازی نیست بترسونیش این چیزایی که میگی باعث میشه فقط آوا بیشتر از من دوری کنه ،جین گفت:ولی باید بدونه که تو با زندگی تو محل انسانها و سرزمین ما فرق داره البته بگم ک دختر خوشانسیه ک میخاد ملکه بشه ،جونکوک گفت:اونروز با یه گاز میتونستم تبدیلش کنم ولی ولی اون چشمای لعنتیش انقدری مظلوم بود ک دلم نیومد بس تصمیم گرفت بعد ۲۹ روز دیگه ک ماه دوباره کامله گازش بگیرم ،اگه بگم نترسیدم از حرفش دروغ گفتم چون مثل خر ریده بودم باید تا ۲۸ روز دیگه دنبال نقشه فرار باشم و هی تلاشمو کنم ک تا اون روز از دستش فرار کنم با صدای یکی از فکر دراومدم دیدم پسرا نیستن وا رفتن واقعا گفت:فکر فرار به سرت نزنه چون هرجایی هم بری پیدات میکنم ،ایندفعه واقعا دستشوییم گرفت و پاشدم گفتم:دستشویی دستشویی، هول هولکی گفت:تو اتاق خودت دستشویی هست ،وبعد بدو بدو از پله ها بالا رفتمو پریدم تو دستشویی.....
۱.۷k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.