𝒻𝒶𝓁ℯ;🌞²³
𝒻𝒶𝓁ℯ;🌞²³
“وقتی باهاش وقت نمیگذرونی همینه دیگه”
فرشته ی نجاتش بود لیزا..
جونگکوک:هی تهیونگا چرا با دختر یکی بدونت
وقت نمیزاری
تهیونگ:اگر نیاین از شام خبری نیستا
یورا:بریم این الان ما رو گشنه میزاره
جونگکوک:خوب تهیونگ راجب اون بانکه
تهیونگ:اوه با رئیسش حرف زدی؟
جونگکوک:اره حرف زدم..موافقت کرد
تهیونگ:خوبه..پس میفروشه…
جونگکوک:اره بانک و میفروشه..
لارا:کدوم بانک؟
جونگکوک:بانک مرکزی
جیا:مگه بانک مرکزی و میفروشن؟
جونگکوک:واقعا حرفم و باور کردین؟
لارا:ایش بی مزه
میا:جونگکوکا جویی چیشد؟
جونگکوک:اوه اون…جدا شدم
لیزا:اهه اون روز ما دوتا دیدیمتون
جونگکوک:مثل این که خبر دارین
لیزا اروم خندید و گفت
لیزا:دقیقا از همه چی
میسا پوزخندی زد و کمی روی میز خم شد..
میسا:خب..آقای جئون چه خبر دیگه؟
جونگکوک:خبرا فعلا دست تهیونگه
تهیونگ:اههه جونگکوک
جونگکوک اروم خندید
جیا ناگهان شروع کرد به حرف زدن..کسی
تحمل حرف های اون رو نداره واقعا
جیا:چرا میا شما رو جونگکوک صدا میکنه؟
جونگکوک:خب دوست های صمیمی هم دیگه
رو به اسم صدا میکنن..مگه نه؟
میا خنده ای کرد و با لحن بازیگوشی
گفت
میا:دقیقا مستر جئون
جونگکوک:اهه دختر شیطون من
تهیونگ:هیی جلوی باباش؟
جونگکوک:اره جلوی باباش..
جونگکوک:تهیونگ…امروز که با سونگ جون صحبت
میکردم فهمیدم که یکی مرتبط به حسابش
پول میریزه ولی معلوم نیست کیه..البته اون
میشناستش
تهیونگ:سونگ جون؟اسمش اشناست
“وقتی باهاش وقت نمیگذرونی همینه دیگه”
فرشته ی نجاتش بود لیزا..
جونگکوک:هی تهیونگا چرا با دختر یکی بدونت
وقت نمیزاری
تهیونگ:اگر نیاین از شام خبری نیستا
یورا:بریم این الان ما رو گشنه میزاره
جونگکوک:خوب تهیونگ راجب اون بانکه
تهیونگ:اوه با رئیسش حرف زدی؟
جونگکوک:اره حرف زدم..موافقت کرد
تهیونگ:خوبه..پس میفروشه…
جونگکوک:اره بانک و میفروشه..
لارا:کدوم بانک؟
جونگکوک:بانک مرکزی
جیا:مگه بانک مرکزی و میفروشن؟
جونگکوک:واقعا حرفم و باور کردین؟
لارا:ایش بی مزه
میا:جونگکوکا جویی چیشد؟
جونگکوک:اوه اون…جدا شدم
لیزا:اهه اون روز ما دوتا دیدیمتون
جونگکوک:مثل این که خبر دارین
لیزا اروم خندید و گفت
لیزا:دقیقا از همه چی
میسا پوزخندی زد و کمی روی میز خم شد..
میسا:خب..آقای جئون چه خبر دیگه؟
جونگکوک:خبرا فعلا دست تهیونگه
تهیونگ:اههه جونگکوک
جونگکوک اروم خندید
جیا ناگهان شروع کرد به حرف زدن..کسی
تحمل حرف های اون رو نداره واقعا
جیا:چرا میا شما رو جونگکوک صدا میکنه؟
جونگکوک:خب دوست های صمیمی هم دیگه
رو به اسم صدا میکنن..مگه نه؟
میا خنده ای کرد و با لحن بازیگوشی
گفت
میا:دقیقا مستر جئون
جونگکوک:اهه دختر شیطون من
تهیونگ:هیی جلوی باباش؟
جونگکوک:اره جلوی باباش..
جونگکوک:تهیونگ…امروز که با سونگ جون صحبت
میکردم فهمیدم که یکی مرتبط به حسابش
پول میریزه ولی معلوم نیست کیه..البته اون
میشناستش
تهیونگ:سونگ جون؟اسمش اشناست
۲.۶k
۲۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.