مدرسه جاسوسی
مدرسه جاسوسی
part ³
ایزول:
1کیم سوکجین خیلی خوشگله و خودشم اینو قبول داره اعاد به نفسشم تا اسموناست
۲کیم نامجون به درس خیای اهمیت میده جرئت نداری نمره پایین تر از B بگیری
3جان هوسوک خیلی مهربونه ولی اگه عصبانی بشه بد میشه
۴مین یونگی عصابشو فروخته و اصلا نمرات براش مهم نیست
۵ پارک جیمین هم کیوته هم هات اصلا نمیدونی
۶ کیم تهیونگ عاشقشم کلاس مورد علاقمه چون روش کراشم
۷ جئون جونگکوک خیلی سرد برخورد میکنه و اطلاعات دیگه راجبش ندارم به جاسوس سفیدم معروفه
هانول:چرا؟
ایزول:چون فقط درس میده و میره بچه ها میگن فقط بقیه معلما (اعضا) که دوستاشم هستن اون روی صافتشو دیدن به این دلیم لقبش اینکه تنها کسیه که لباسش سفیده مثل تو توهم تنها کسی هستی که لباست مشکیه
هانول:چه باحال
ایزول:اره
نامجون:سلام خب درسو شروع میکنیم امروز امتحان دارین رباط ها برگه هارو پخش میکنن
ایزول:هی هی اینجا تقلب کردم ممنوع نیست اما باید یه روش جالب و عجیب و منحصر به فرد باشه و معلم متوجه ش نشه چون ما جاسوسیم وگرنه اگه بفهمن دفتر مدیری
هانول:اها
برگه ها که پخش شد همه به جای جواب دادن سوالا دنبال راه تقلب بودن و بعد که چیزی به ذهنشون نمیرسید شروع میکردن به ندشتن من از اونجا که تو زندگی عادیمم درسم پوکیده پس روش های تقلب زیاد داشتم یه چسب از توی کیفم بر داشتم و یه نی و یه ادامس و یه نخ به هم وصلشون کردم و منتظر بودم یکی حواسش پرت شه و برگشو با اون ادامسه بدزدم بچه هارو زیر نظر گرفتم یکی تند تند داشت پینوشت اصلا فکر نمیکرد فهمیدم اون درسش خوبه ولی به درد تقلب نمیخوره چون ذهنش محدوده فقط میتونه مطالب و یاد بگیره نگاهی به ایزول کردم اونم درسخون بود ولی میتونست خیلی راحت تقلب هوشمندانه بکنه تازه اخرای امتحانم بود پس همرو نوشته بود مدادمو انداختم سمت اون دختره که حواسش پرت شدو مدادش از دستش افتاد خیلی ترسو بود نخ و ادامس رو هوا چرخوندم و ادامس سمتش پرت کردم ادامس به برگش چسبید و ادامس دوباره سمت خودم کشیدم برگشو ور داشتم اونم مدادشو از زمین برداشت و دید برگش نیست معلوم بود از این خبرچیناست که تقلب نمیرسونه سریع گفت
دختره:استاد کیم یکی برگمو ورداشته
منم برگمو سه متر اونور تر انداختم و از زمین برش داشتم و گفتم
هانول:این برگه مال توعه اخه رو زمین بود
دختره:ممنون
همونطور که پیش بینی کردم همرو نوشته بود که یهو استاد کیم گفت
نامجون:وقت تمومه برگه هارو بدین
همه نا امید برگه هاشونو دادن فهمیدم تو برگه هاشون فقط یه چندتاسوال جواب دادن صد در صد نمره F منفی میگیرن
نامجون:خب میتونین برین
ایزول:بیا بریم باهم غذا بخوریم
هانول :باشه...
part ³
ایزول:
1کیم سوکجین خیلی خوشگله و خودشم اینو قبول داره اعاد به نفسشم تا اسموناست
۲کیم نامجون به درس خیای اهمیت میده جرئت نداری نمره پایین تر از B بگیری
3جان هوسوک خیلی مهربونه ولی اگه عصبانی بشه بد میشه
۴مین یونگی عصابشو فروخته و اصلا نمرات براش مهم نیست
۵ پارک جیمین هم کیوته هم هات اصلا نمیدونی
۶ کیم تهیونگ عاشقشم کلاس مورد علاقمه چون روش کراشم
۷ جئون جونگکوک خیلی سرد برخورد میکنه و اطلاعات دیگه راجبش ندارم به جاسوس سفیدم معروفه
هانول:چرا؟
ایزول:چون فقط درس میده و میره بچه ها میگن فقط بقیه معلما (اعضا) که دوستاشم هستن اون روی صافتشو دیدن به این دلیم لقبش اینکه تنها کسیه که لباسش سفیده مثل تو توهم تنها کسی هستی که لباست مشکیه
هانول:چه باحال
ایزول:اره
نامجون:سلام خب درسو شروع میکنیم امروز امتحان دارین رباط ها برگه هارو پخش میکنن
ایزول:هی هی اینجا تقلب کردم ممنوع نیست اما باید یه روش جالب و عجیب و منحصر به فرد باشه و معلم متوجه ش نشه چون ما جاسوسیم وگرنه اگه بفهمن دفتر مدیری
هانول:اها
برگه ها که پخش شد همه به جای جواب دادن سوالا دنبال راه تقلب بودن و بعد که چیزی به ذهنشون نمیرسید شروع میکردن به ندشتن من از اونجا که تو زندگی عادیمم درسم پوکیده پس روش های تقلب زیاد داشتم یه چسب از توی کیفم بر داشتم و یه نی و یه ادامس و یه نخ به هم وصلشون کردم و منتظر بودم یکی حواسش پرت شه و برگشو با اون ادامسه بدزدم بچه هارو زیر نظر گرفتم یکی تند تند داشت پینوشت اصلا فکر نمیکرد فهمیدم اون درسش خوبه ولی به درد تقلب نمیخوره چون ذهنش محدوده فقط میتونه مطالب و یاد بگیره نگاهی به ایزول کردم اونم درسخون بود ولی میتونست خیلی راحت تقلب هوشمندانه بکنه تازه اخرای امتحانم بود پس همرو نوشته بود مدادمو انداختم سمت اون دختره که حواسش پرت شدو مدادش از دستش افتاد خیلی ترسو بود نخ و ادامس رو هوا چرخوندم و ادامس سمتش پرت کردم ادامس به برگش چسبید و ادامس دوباره سمت خودم کشیدم برگشو ور داشتم اونم مدادشو از زمین برداشت و دید برگش نیست معلوم بود از این خبرچیناست که تقلب نمیرسونه سریع گفت
دختره:استاد کیم یکی برگمو ورداشته
منم برگمو سه متر اونور تر انداختم و از زمین برش داشتم و گفتم
هانول:این برگه مال توعه اخه رو زمین بود
دختره:ممنون
همونطور که پیش بینی کردم همرو نوشته بود که یهو استاد کیم گفت
نامجون:وقت تمومه برگه هارو بدین
همه نا امید برگه هاشونو دادن فهمیدم تو برگه هاشون فقط یه چندتاسوال جواب دادن صد در صد نمره F منفی میگیرن
نامجون:خب میتونین برین
ایزول:بیا بریم باهم غذا بخوریم
هانول :باشه...
۴.۶k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.