°•The magic of love•° pt5
°•The magic of love•° pt5
جادوی عشق
(ویو ات)
همینجوری بع اونا نگا میکردم و تو فکر فرو رفته بودم که یهو پسرا همشون داد خوشحالی زدن منم به خودم اومدم همه پسرا بع سمت در کلاس رفتن که یهو یه پسر خوشتیپپپپ اومد تو کلاس اولش منو ندید ولی وقتی منو دید همونجوری برای چن ثانیه بهم خیره شده بود منم با لبخند سرمو به معنی (چیزی شده؟)تکون دادم اونم لبخند ملایمی زدو سرشو برگردونو اونور
(ویو جونگ کوک)
بعد از اون سفر کاری خسته کننده برگشت به شهر خودم خیلی جیگرمو حال اورد بیشتر شوق اینو داشتم کع وقتی برمیگردم مدرسه ری اکشن بچه ها چیع وقتی داخل کلاس شدم بعد از شور اشتیاق زیاد یع دختر رو دیدم کع تو نگاه اول عاشقش شدم و بدنم مور مور شده بود صورتش مث ماه بود حتا از ماه خوشگل تر بود همین که محوش شده بودم جیمین نزدیکم اومدو یکی زد بهم که به خودم اومدمو پیش بچه ها رفتم
(ویو جیمین)
از اینکع جونگ کوک برگشته خیلی خوشحالم اما یه جوری به ات نگاه میکرد خیلی اعصابم خورد شد مث خر غیرتی شدم و یکی زدم به ک.و.ن.ش دستشو گرفتمو بردمش پیش بچه ها
(ویو ات)
داشتم با لامیسا حرف میزدم که همون پسر اومد نزدیکمون
&این خانم جوان و زیبا جدیدن؟
+بله
&عاو من جونگ کوک هستم
+منم ات هستم خوشبختم
&همچنین
(ویو جیمین)
با بچه ها غرق در صحبت بودیم که دیدم جونگ کوک دارع به ات نزدیک میشد برا اینکه نتونه کاری بکنه رفتم پیششون
*جونگ کوک ایشون ات هستن خواهر جیهوپ و همچنین عضو اکیپمونه
ات این شاسکول جونگ کوکع و بخاطر پدرش مدتی به سفر کاری رفت
&عاااو چقد خوب امیدوارم بتونیم باهم کنار بیایم
+اهوم
جونگ کوک دوباره غرق در صورت ات شد که منم موهاشو به عقب کشیدمو رفتیم پیش نامجون اینامن نمیخوام قبل اینکه خودم صاحب ات شم اون مال کس دیگع ای باشه
ادامه دارد...
جادوی عشق
(ویو ات)
همینجوری بع اونا نگا میکردم و تو فکر فرو رفته بودم که یهو پسرا همشون داد خوشحالی زدن منم به خودم اومدم همه پسرا بع سمت در کلاس رفتن که یهو یه پسر خوشتیپپپپ اومد تو کلاس اولش منو ندید ولی وقتی منو دید همونجوری برای چن ثانیه بهم خیره شده بود منم با لبخند سرمو به معنی (چیزی شده؟)تکون دادم اونم لبخند ملایمی زدو سرشو برگردونو اونور
(ویو جونگ کوک)
بعد از اون سفر کاری خسته کننده برگشت به شهر خودم خیلی جیگرمو حال اورد بیشتر شوق اینو داشتم کع وقتی برمیگردم مدرسه ری اکشن بچه ها چیع وقتی داخل کلاس شدم بعد از شور اشتیاق زیاد یع دختر رو دیدم کع تو نگاه اول عاشقش شدم و بدنم مور مور شده بود صورتش مث ماه بود حتا از ماه خوشگل تر بود همین که محوش شده بودم جیمین نزدیکم اومدو یکی زد بهم که به خودم اومدمو پیش بچه ها رفتم
(ویو جیمین)
از اینکع جونگ کوک برگشته خیلی خوشحالم اما یه جوری به ات نگاه میکرد خیلی اعصابم خورد شد مث خر غیرتی شدم و یکی زدم به ک.و.ن.ش دستشو گرفتمو بردمش پیش بچه ها
(ویو ات)
داشتم با لامیسا حرف میزدم که همون پسر اومد نزدیکمون
&این خانم جوان و زیبا جدیدن؟
+بله
&عاو من جونگ کوک هستم
+منم ات هستم خوشبختم
&همچنین
(ویو جیمین)
با بچه ها غرق در صحبت بودیم که دیدم جونگ کوک دارع به ات نزدیک میشد برا اینکه نتونه کاری بکنه رفتم پیششون
*جونگ کوک ایشون ات هستن خواهر جیهوپ و همچنین عضو اکیپمونه
ات این شاسکول جونگ کوکع و بخاطر پدرش مدتی به سفر کاری رفت
&عاااو چقد خوب امیدوارم بتونیم باهم کنار بیایم
+اهوم
جونگ کوک دوباره غرق در صورت ات شد که منم موهاشو به عقب کشیدمو رفتیم پیش نامجون اینامن نمیخوام قبل اینکه خودم صاحب ات شم اون مال کس دیگع ای باشه
ادامه دارد...
۱.۵k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.