فیک عشق جادو تصادف قسمت ۷۹
جون کوک ات ا رو برد بیمارستان پرستار ها هرکاری که ازدست شون برمی اومد انجام دادن متاسفانه ات ا رو ازدست دادن دکتر اومد بیرون گفت متاسفم
جون کوک دوید داخل به پرستار ها گفت یکاری بکنید نجات اش بدید گریه میکرد
پرستار گفت متاسفم
جون کوک: نهههههه هق هق گریه میکرد
تهیونگ اومد نزدیک جون کوک شد و گفت: چی شد
جون کوک داد زد از دستش دادم
کاشکی نمیذاشتم. بره
تهیونگ: دادنزن اینجا بیمارستانه
جون کوک: اون نامزدم بود درک ام کن
هق هق گریه میکرد
تهیونگ: باشه بیابغلم
راستی جون کوک من احساسم میگه که یکی
شبیه ات ا پیدا بشه چییی
جون کوک دوید داخل به پرستار ها گفت یکاری بکنید نجات اش بدید گریه میکرد
پرستار گفت متاسفم
جون کوک: نهههههه هق هق گریه میکرد
تهیونگ اومد نزدیک جون کوک شد و گفت: چی شد
جون کوک داد زد از دستش دادم
کاشکی نمیذاشتم. بره
تهیونگ: دادنزن اینجا بیمارستانه
جون کوک: اون نامزدم بود درک ام کن
هق هق گریه میکرد
تهیونگ: باشه بیابغلم
راستی جون کوک من احساسم میگه که یکی
شبیه ات ا پیدا بشه چییی
۱۱.۳k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.