شوگا:خرید داریم نکنه با این لباسا میخوای نامزدی بگیریم
شوگا:خرید داریم نکنه با این لباسا میخوای نامزدی بگیریم
ا.ت:اها باشه
ا.ت:پس شب بخیر
شوگا:شب بخیر
رفتم از اتاقش بیرون
هه کلا با زن باباش رقابت داره
رقابت!وایستا مسابقات بسکتبال به کل بادم رفته بود
بدو بدو رفتم تو سمت اتاق شوگا
تا درو باز کردم(شوگا داشت لباسشو عوض میکرد زیادی منحرف نشیم)
شوگا:هیی
ا.ت:(جیغ)
درو بستم
ا.ت:بخدا هیچی ندیدم
بعد وند مین صداش دراومد گفت بیام تو
ذرو باز کردم
ا.ت:عهم ببخشید
شوگا:دفعه اخرت باشه در نمیزنی
ا.ت:ببخشید
شوگا:واسه چی اومدی تو که الان رفتی
ا.ت:اخ به کل یادم رفته بود
ا.ت:چیزه یه بهونه هست مسابقات بسکتبال یادته امروز استاد درموردش حرف زد
شوگا:عا اره(گایز الان فهمیدم از پارت ۶تا الان هنوز یه روزم نگذشته😂😂)
ا.ت:خب این میتونه یه بهونه باشه
شوگا:فردا درمودش صحبت میکنیم
ا.ت:ینی چی فردا؟
شوگا:نکنه این وقت شب باید از خوابم بزنم
ا.ت:واقعا نمیتونی برای زندگیت از خوابت بزنی
شوگا:زندگیه من خوابمه
ا.ت:پس بگیر به کپ
رفت رو تختش
شوگا:شب بخیر رفتی درو بببند
رفتم بیرون درو محکم بستم
چطور میتونه انقدر بیخیال باشه
رفتم تو اتاقم
از شدت فکر چشام رو هم نمیرفت
_____________
با الارم گوشیم بیدار شدم
اوفففف باید برم مدرسه
خودمو تکون دادم رفتم صورتمو شستمو اماده شدم رفتم پایین همه دور میز جمع بودن جز شوگا
ا.ت:صبح بخیر
همه بهم یه صبح بخیری گفتن
ا.ت شوگا هنوز خوابه؟
ب شوگا:اون عاشق خوابه هیجوره نمیشه بیدارش کرد
ا.ت:من میتونم
بدو بدو رفتم سمت اتاق شوگا درو باز کردم
ا.ت:بلند شو
ا.ت:بلند شو باتوعم*داد
ینی انقدر خوابش سنگینه؟
لپاشو گرفتمو کشیدم
ا.ت:هی پاشو دیگه
دستمو پس زد به بغل خوابید
شوگا:یکم دیگه
ات:بلند نمیشی؟
شوگا:(لالا)
ا.ت:باشه خودت خواستی
ات:(جیغغغغغ)
یهو از خواب پرید
شوگا:ا.ت خوبی
ا.ت:بیدار شدی؟صورتتو بشور اماده شو بریم سره سفره
شوگا: هی
بدون اینکه چیزی بشنوم از اتاق اومدم بیرون رفتم سر میز نشستم
ب شوگا:نتونستی نه؟
ا.ت:مگه میشه من کاریو نتونم انجام بدم پدر جان...
(گایز منو ببخشید بابت اشتباه تایپی من خیلی تند مینویسم و زیاد دقت نمیکنم )
ا.ت:اها باشه
ا.ت:پس شب بخیر
شوگا:شب بخیر
رفتم از اتاقش بیرون
هه کلا با زن باباش رقابت داره
رقابت!وایستا مسابقات بسکتبال به کل بادم رفته بود
بدو بدو رفتم تو سمت اتاق شوگا
تا درو باز کردم(شوگا داشت لباسشو عوض میکرد زیادی منحرف نشیم)
شوگا:هیی
ا.ت:(جیغ)
درو بستم
ا.ت:بخدا هیچی ندیدم
بعد وند مین صداش دراومد گفت بیام تو
ذرو باز کردم
ا.ت:عهم ببخشید
شوگا:دفعه اخرت باشه در نمیزنی
ا.ت:ببخشید
شوگا:واسه چی اومدی تو که الان رفتی
ا.ت:اخ به کل یادم رفته بود
ا.ت:چیزه یه بهونه هست مسابقات بسکتبال یادته امروز استاد درموردش حرف زد
شوگا:عا اره(گایز الان فهمیدم از پارت ۶تا الان هنوز یه روزم نگذشته😂😂)
ا.ت:خب این میتونه یه بهونه باشه
شوگا:فردا درمودش صحبت میکنیم
ا.ت:ینی چی فردا؟
شوگا:نکنه این وقت شب باید از خوابم بزنم
ا.ت:واقعا نمیتونی برای زندگیت از خوابت بزنی
شوگا:زندگیه من خوابمه
ا.ت:پس بگیر به کپ
رفت رو تختش
شوگا:شب بخیر رفتی درو بببند
رفتم بیرون درو محکم بستم
چطور میتونه انقدر بیخیال باشه
رفتم تو اتاقم
از شدت فکر چشام رو هم نمیرفت
_____________
با الارم گوشیم بیدار شدم
اوفففف باید برم مدرسه
خودمو تکون دادم رفتم صورتمو شستمو اماده شدم رفتم پایین همه دور میز جمع بودن جز شوگا
ا.ت:صبح بخیر
همه بهم یه صبح بخیری گفتن
ا.ت شوگا هنوز خوابه؟
ب شوگا:اون عاشق خوابه هیجوره نمیشه بیدارش کرد
ا.ت:من میتونم
بدو بدو رفتم سمت اتاق شوگا درو باز کردم
ا.ت:بلند شو
ا.ت:بلند شو باتوعم*داد
ینی انقدر خوابش سنگینه؟
لپاشو گرفتمو کشیدم
ا.ت:هی پاشو دیگه
دستمو پس زد به بغل خوابید
شوگا:یکم دیگه
ات:بلند نمیشی؟
شوگا:(لالا)
ا.ت:باشه خودت خواستی
ات:(جیغغغغغ)
یهو از خواب پرید
شوگا:ا.ت خوبی
ا.ت:بیدار شدی؟صورتتو بشور اماده شو بریم سره سفره
شوگا: هی
بدون اینکه چیزی بشنوم از اتاق اومدم بیرون رفتم سر میز نشستم
ب شوگا:نتونستی نه؟
ا.ت:مگه میشه من کاریو نتونم انجام بدم پدر جان...
(گایز منو ببخشید بابت اشتباه تایپی من خیلی تند مینویسم و زیاد دقت نمیکنم )
۱.۹k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.