Part:17
Part:17
_
کوک:هیونگ چرا الان میگی...
سریع از اتاق دفتر بیرون زد..
سریع خودش رو به اتاق تعویض لباس های ورزشیشون رسوند و یونیفرم دیگش رو پوشید خودش رو با عطر مزین کرد ...
موهای بهم ریختش رو با شونه درست کرد...سریع سمت در ورودی رفت...
با دیدن دختر که لباس فرم جدیدش خوب به تنش نشسته...موهای خوش حالتش بالای سرش گوجه ای بسته شده کولش مرتب پشت شونش آویزون و ایرپاد های تو گوشش داره سمتش میاد لبخند ریزی زد
دختر بی تفاوت به پسر راهش رو کشید..پسر دست دختر رو سمت خودش کشید و روبه روی خودش قرار گرفت...
کوک:مشتاق دیدار لیدی مین...
_همچنین مستر جئون اجازه رفتن دارم؟...
بازم چهره دختر رنگ غم گرفت..
پسر از تغییر حالت ناگهانی دختر فحشی نثار خودش کرد...
با اومدن اکیپ یوکی ا.ت صاف وایستاد و بهشون نگاه کرد...
با زانو زدن یهویی یوکی سوجین جنی جلوی ات همه ی بچه های مدرسه به ویژه ا.ت و کوک خیلی تعجب کردن...
سوجین:من خاک پاتم لطفا من رو ببخش
جنی:ما یه گوهی خوردیم خودت مارو بیخش
یوکی:دیگه تکرارش نمیکنیم قول میدیم....
ا.ت بی توجه به زانو زدن اونا سمت کلاس رفت و روی صندلیش نشست...استاد وارد کلاس شد و شروع به درس دادن کرد...
استاد:هفته بعد امتحان ادبیات کره ای دارید...گروه گروه میشید..
هر گروه ۳ نفره هست
برای امتحان خوب میخونید ..
میانگین هر گروه بیشتر باشه در امتحان پایان ترم ۴۰ نمره بهش ارفاق میکنم
استاد:خب گروه هارو اعلام میکنم...
کوک....یوکی....ا.ت یه گروه...
جنی...لیسا ...میون یه گروه....
تهیونگ....جیمین....نامجون یه گروه....
سوهو ...بکهیون...سهون یه گروه...
هیونجین...سونگمین...بنگچان یه گروه...
مینی...سوجین...سویون شما هم یه گروه...
مینجی... اون چه ...دنیل شما هم یه گروه...
خب برای امتحان خوب بخونید...
استاد از کلاس بیرون زد...
کوک به صورت دختر نگاه کرد و روی دستش دراز شد..با صدای رسا خطاب به ا.ت گفت
کوک:من ادبیات کره ایم خوب نیست چی کنم؟؟
_
کوک:هیونگ چرا الان میگی...
سریع از اتاق دفتر بیرون زد..
سریع خودش رو به اتاق تعویض لباس های ورزشیشون رسوند و یونیفرم دیگش رو پوشید خودش رو با عطر مزین کرد ...
موهای بهم ریختش رو با شونه درست کرد...سریع سمت در ورودی رفت...
با دیدن دختر که لباس فرم جدیدش خوب به تنش نشسته...موهای خوش حالتش بالای سرش گوجه ای بسته شده کولش مرتب پشت شونش آویزون و ایرپاد های تو گوشش داره سمتش میاد لبخند ریزی زد
دختر بی تفاوت به پسر راهش رو کشید..پسر دست دختر رو سمت خودش کشید و روبه روی خودش قرار گرفت...
کوک:مشتاق دیدار لیدی مین...
_همچنین مستر جئون اجازه رفتن دارم؟...
بازم چهره دختر رنگ غم گرفت..
پسر از تغییر حالت ناگهانی دختر فحشی نثار خودش کرد...
با اومدن اکیپ یوکی ا.ت صاف وایستاد و بهشون نگاه کرد...
با زانو زدن یهویی یوکی سوجین جنی جلوی ات همه ی بچه های مدرسه به ویژه ا.ت و کوک خیلی تعجب کردن...
سوجین:من خاک پاتم لطفا من رو ببخش
جنی:ما یه گوهی خوردیم خودت مارو بیخش
یوکی:دیگه تکرارش نمیکنیم قول میدیم....
ا.ت بی توجه به زانو زدن اونا سمت کلاس رفت و روی صندلیش نشست...استاد وارد کلاس شد و شروع به درس دادن کرد...
استاد:هفته بعد امتحان ادبیات کره ای دارید...گروه گروه میشید..
هر گروه ۳ نفره هست
برای امتحان خوب میخونید ..
میانگین هر گروه بیشتر باشه در امتحان پایان ترم ۴۰ نمره بهش ارفاق میکنم
استاد:خب گروه هارو اعلام میکنم...
کوک....یوکی....ا.ت یه گروه...
جنی...لیسا ...میون یه گروه....
تهیونگ....جیمین....نامجون یه گروه....
سوهو ...بکهیون...سهون یه گروه...
هیونجین...سونگمین...بنگچان یه گروه...
مینی...سوجین...سویون شما هم یه گروه...
مینجی... اون چه ...دنیل شما هم یه گروه...
خب برای امتحان خوب بخونید...
استاد از کلاس بیرون زد...
کوک به صورت دختر نگاه کرد و روی دستش دراز شد..با صدای رسا خطاب به ا.ت گفت
کوک:من ادبیات کره ایم خوب نیست چی کنم؟؟
۱۵.۰k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.