hold my hand
شخصیت های اصلی
ا.ت ۱۹ ساله
مین سو ۲۳ ساله
___________________________________
تقریبا داستان از ۶سال پیش شروع میشه
+مامان من دارم میرم بیرون تا ساعت هشت بر میگردم خونه
م: اوکی مراقب خودت باش
+چشم
کاش اون شب بیرون نمی رفتم .راستش قرار بود با دوستم بریم تولد دوست پسرش که توی یک بار کار میکنه و می خواست سوپرایزش کنه. من به قبل از اون هیچ وقت بار یا کلاب نرفته بودم پس میشد اولین بار ، برای همین یک شلوار بگ و یک هودیِ گشاد پوشیدم فکر می کردم که ایم جوری کسی سمتم نمیاد بی خبر از اینکه بیشتر جلب توجعِ
آلیس:هی دختر ت نمی خوای ی دوس پسر واسه خودت دست و پا کنی ،نمردی از سینگلی
+نه من خوبم تو فعلا سفت بچسب به این دوس پسرت که مثل قبلی ها فرار نکنه
آلیس:چقدر حرف مفت می زنی اونها که فرار نکردن فقط به این نتیجه رسیدن که نمی تونن خوش بختم کنن
+چقدر تو ساده ای .
یعد از اینکه رسیدیم بار آلیس رفت چسبید به دوس پسرش منم رفتم یک گوشه فقط بهش نگا کردم . تقریبا نزدیک ساعت ۷ بود که آلیس با دوس پسرش رفت زیاید مست کرده بود و حالش خوب نبود نمی فهمم من برای چی باهاش اومدم اینجا
از حق نگذریم این دو پسرش خیلی بچه ِپاک و خوبی عه و خیلی هوای آلیس رو داره
بعد از نیم ساعت از جام بلند شدم که برم که یک پسر که بنظر خیلی مست بود اومد جلوم یک یک شلوار مشکی جذب پوشیده بود که عضلات پاهاش رو نمایان کرده بود و یک پیراهن مشکی که دکمه هاش رو باز گذاشته بود و عضلات ۶ تکه اش رو
ترس خیلی بدی تمام بدنم رو گرفت
_درست نیس خانم به زیبایی شما اینجا تنها باشه
بعد با یک حرکت سریع جلوی دهنم رو گرفت و براید استایل بغلم کرد هر چقدر تقلا کردم نمی تونستم از دستش در برم . جستهِ کوچیک من در مقابل اون هیچ بود بعد من رو پرت کرد توی یک ماشین و خودش هم نشست کنارم
_برو خونه
ماشین حرکت کرد .بوی الکل داشت خفم می کرد دستگیره ماشین رو کشیدم که بازش کنم که اون سریع من رو کشید سمت خودش و یک بوسه رو سرم گذاشت و ب راننده دستور داد که در رو قفل کنه.
نمی فهمم چم شده بود و نمی تونستم حرکت کنم نمی تونستم حرف بزنم و از خودم دفاع کنم
فکر کنم ساعت ۸ شده یعنی الان مادر و پدرم نگرانمن و من نم دونستم که چه اتفاقی داره دور و برم می افته و این مردک کیه .
زمانی که به خونش رسیدیم فکم چسبید به زمین ،خونه چیه اون توی قصر طندگی می کنه . یه نگا بهش کردم خوابش برده بود وقتی خوابه خیلی بامزه و آروم. که یکدفعه چشماش رو باز کردم
پایان پارت اول
ا.ت ۱۹ ساله
مین سو ۲۳ ساله
___________________________________
تقریبا داستان از ۶سال پیش شروع میشه
+مامان من دارم میرم بیرون تا ساعت هشت بر میگردم خونه
م: اوکی مراقب خودت باش
+چشم
کاش اون شب بیرون نمی رفتم .راستش قرار بود با دوستم بریم تولد دوست پسرش که توی یک بار کار میکنه و می خواست سوپرایزش کنه. من به قبل از اون هیچ وقت بار یا کلاب نرفته بودم پس میشد اولین بار ، برای همین یک شلوار بگ و یک هودیِ گشاد پوشیدم فکر می کردم که ایم جوری کسی سمتم نمیاد بی خبر از اینکه بیشتر جلب توجعِ
آلیس:هی دختر ت نمی خوای ی دوس پسر واسه خودت دست و پا کنی ،نمردی از سینگلی
+نه من خوبم تو فعلا سفت بچسب به این دوس پسرت که مثل قبلی ها فرار نکنه
آلیس:چقدر حرف مفت می زنی اونها که فرار نکردن فقط به این نتیجه رسیدن که نمی تونن خوش بختم کنن
+چقدر تو ساده ای .
یعد از اینکه رسیدیم بار آلیس رفت چسبید به دوس پسرش منم رفتم یک گوشه فقط بهش نگا کردم . تقریبا نزدیک ساعت ۷ بود که آلیس با دوس پسرش رفت زیاید مست کرده بود و حالش خوب نبود نمی فهمم من برای چی باهاش اومدم اینجا
از حق نگذریم این دو پسرش خیلی بچه ِپاک و خوبی عه و خیلی هوای آلیس رو داره
بعد از نیم ساعت از جام بلند شدم که برم که یک پسر که بنظر خیلی مست بود اومد جلوم یک یک شلوار مشکی جذب پوشیده بود که عضلات پاهاش رو نمایان کرده بود و یک پیراهن مشکی که دکمه هاش رو باز گذاشته بود و عضلات ۶ تکه اش رو
ترس خیلی بدی تمام بدنم رو گرفت
_درست نیس خانم به زیبایی شما اینجا تنها باشه
بعد با یک حرکت سریع جلوی دهنم رو گرفت و براید استایل بغلم کرد هر چقدر تقلا کردم نمی تونستم از دستش در برم . جستهِ کوچیک من در مقابل اون هیچ بود بعد من رو پرت کرد توی یک ماشین و خودش هم نشست کنارم
_برو خونه
ماشین حرکت کرد .بوی الکل داشت خفم می کرد دستگیره ماشین رو کشیدم که بازش کنم که اون سریع من رو کشید سمت خودش و یک بوسه رو سرم گذاشت و ب راننده دستور داد که در رو قفل کنه.
نمی فهمم چم شده بود و نمی تونستم حرکت کنم نمی تونستم حرف بزنم و از خودم دفاع کنم
فکر کنم ساعت ۸ شده یعنی الان مادر و پدرم نگرانمن و من نم دونستم که چه اتفاقی داره دور و برم می افته و این مردک کیه .
زمانی که به خونش رسیدیم فکم چسبید به زمین ،خونه چیه اون توی قصر طندگی می کنه . یه نگا بهش کردم خوابش برده بود وقتی خوابه خیلی بامزه و آروم. که یکدفعه چشماش رو باز کردم
پایان پارت اول
۲.۷k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.