ازکوچه ی زیبای تو امروز گذشتم
ازکوچه ی زیبای تو امروز گذشتم
دیدم که همان عاشق معشوقه پرستم
یک لحظه به یاد تو در آن کوچه نشستم
دیدم که ز سر تا به قدم شوق و امیدم
هر چند گل از خرمن عشق تو نچیدم
آن شورجوانی نرود لحظه ای از یاد
ای راحت جان و دل من خانه ات آباد
با یاد رخت این دل افسرده شود شاد
هرگز نشود مهر تو ای شوخ فراموش
کی آتش عشق تو شود یک سره خاموش
هر جا که نشستم سخن ازعشق تو گفتم
با اشک جگر سوز، دل سخت تو سفتم
خاک ره این کوچه به خار مژه رفتم
دل می تپد از شوق که امروز کجایی
شاید که دگر باره از این کوچه بیایی
#فریدون_مشیری
دیدم که همان عاشق معشوقه پرستم
یک لحظه به یاد تو در آن کوچه نشستم
دیدم که ز سر تا به قدم شوق و امیدم
هر چند گل از خرمن عشق تو نچیدم
آن شورجوانی نرود لحظه ای از یاد
ای راحت جان و دل من خانه ات آباد
با یاد رخت این دل افسرده شود شاد
هرگز نشود مهر تو ای شوخ فراموش
کی آتش عشق تو شود یک سره خاموش
هر جا که نشستم سخن ازعشق تو گفتم
با اشک جگر سوز، دل سخت تو سفتم
خاک ره این کوچه به خار مژه رفتم
دل می تپد از شوق که امروز کجایی
شاید که دگر باره از این کوچه بیایی
#فریدون_مشیری
۲.۷k
۱۵ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.