پارت۳
تهیونگ
لونا برعکس ظاهرش خیلی مهربونه االان وقتی اومدن تو تپش قلبم بالا رفت نه ... هیچی نیست...نگاه کردم به کوک که محو ا.ت شده بود فک کنم داداش کوچیکم عاشق شده...
کوک«میگم هیونگ کدوم همون رییس است؟»
ته«اون که دامن پوشیده و پیرن مردونه»
کوک«اوکی»
ا.ت
رفتم نشستم تهیونگ و اون داداش اومده بودن جلو داداشش جذاب بود ولی نه من عاشق نمیشم ولی اخه نه نه پعه بمیری تهیونگ با این داداشت ..
(علامتا همونن)
،سلام خانم(تعظیم)
_سلام(تعظیم)
.سلام
&سلام کاری داشتید
،خب راستش خانم کیم ایشون برادرم هستن و اگه اجازه بدید یه تست بده برا مدل
&باشه با لونا برو
.دنبالم
رفتن دفتر لونا و لونا نشست پشت میز
.بشین ... اسمت چیه
_جئون جونگکوک
.چند سالته
_۲۶
و...(بیوگرافیش)
لونا و کوک اومدن لونا برگه ها را به اضافه برگه کوک را دستش بودن
&خب اقای(نگاه به برگه جونگکوک)اقای جئون
برید اونجا کیم برادرت را ببر اونجا(اشاره به اتاق میکاپ)
یک ساعت بعد:
تقریبا بیشترشون رد شده بودن
ا.ت
همه بی استعداد بود منتظر بودم ببینم کار اون جونگکوک چطوره پنج نفر دیگه را رد کردم موندن جونگکوک_چان اوو_لی میهو
لی میهو اومد داشت راه میرفت ا.ت خوب نگاش میکرد ازش اشکال میگرفت که تو راه حواسش اومد سمت من و خورد زمین (رد)
چان اوو خوب بود ول خب سخت قبولش میکنم ادم درستی نیست (میمونه تا جونگکوک ام ببینه)
و حالا اخرین نفر اگه این نشه چان اوو وقتی با کت و شلوار مارک من وارد شد با اون شونه های پهنش و بدن ذو فرمش خیلی خوب شده بود شروع کرد راه رفتن حرف نداشت ول سعی میکردم محوش نشم بلاخره تموم شد درسته جونگکوک خیلی مدرن نیست ولی ادم درستیه پس جونگکوک را انتخاب کردم...
برای پارت بعد
1۱لایک
لونا برعکس ظاهرش خیلی مهربونه االان وقتی اومدن تو تپش قلبم بالا رفت نه ... هیچی نیست...نگاه کردم به کوک که محو ا.ت شده بود فک کنم داداش کوچیکم عاشق شده...
کوک«میگم هیونگ کدوم همون رییس است؟»
ته«اون که دامن پوشیده و پیرن مردونه»
کوک«اوکی»
ا.ت
رفتم نشستم تهیونگ و اون داداش اومده بودن جلو داداشش جذاب بود ولی نه من عاشق نمیشم ولی اخه نه نه پعه بمیری تهیونگ با این داداشت ..
(علامتا همونن)
،سلام خانم(تعظیم)
_سلام(تعظیم)
.سلام
&سلام کاری داشتید
،خب راستش خانم کیم ایشون برادرم هستن و اگه اجازه بدید یه تست بده برا مدل
&باشه با لونا برو
.دنبالم
رفتن دفتر لونا و لونا نشست پشت میز
.بشین ... اسمت چیه
_جئون جونگکوک
.چند سالته
_۲۶
و...(بیوگرافیش)
لونا و کوک اومدن لونا برگه ها را به اضافه برگه کوک را دستش بودن
&خب اقای(نگاه به برگه جونگکوک)اقای جئون
برید اونجا کیم برادرت را ببر اونجا(اشاره به اتاق میکاپ)
یک ساعت بعد:
تقریبا بیشترشون رد شده بودن
ا.ت
همه بی استعداد بود منتظر بودم ببینم کار اون جونگکوک چطوره پنج نفر دیگه را رد کردم موندن جونگکوک_چان اوو_لی میهو
لی میهو اومد داشت راه میرفت ا.ت خوب نگاش میکرد ازش اشکال میگرفت که تو راه حواسش اومد سمت من و خورد زمین (رد)
چان اوو خوب بود ول خب سخت قبولش میکنم ادم درستی نیست (میمونه تا جونگکوک ام ببینه)
و حالا اخرین نفر اگه این نشه چان اوو وقتی با کت و شلوار مارک من وارد شد با اون شونه های پهنش و بدن ذو فرمش خیلی خوب شده بود شروع کرد راه رفتن حرف نداشت ول سعی میکردم محوش نشم بلاخره تموم شد درسته جونگکوک خیلی مدرن نیست ولی ادم درستیه پس جونگکوک را انتخاب کردم...
برای پارت بعد
1۱لایک
۴.۴k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.