دنیا
#دنیا
حالم خیلی بد بود...از یه طرف زیر شکمم گز گز میکرد و تیر میکشید..تو خودم میپیچیدم....از یه طرف حرکات رو مخی رضا....
چند تا بخیه رو شکمم داشتم و میترسیدم ب خاطر نرسیدن بهشون عفونت کنه....
رضا: گمشو بیا اینجا بشین...همچی رو از سیر تا پیازش بهم بگو ((داد))
_نمیبخشمت اگه یچیزیم شه((گریه و بیجون)))
خیلی بدی
+بگو
_تو بهم قول دادی بهترین زندگیو واسم بسازی این بود بهترینت
من تو راه رسیدن ب تو جونمم کفه دستم گذاشتم عزیز ترینم پرپر شد....اخ ک چقدر دلم واسه اون قیافه معصومه مامانم تنگ شده..بهترین همدم روزای سختم
+دلیل نمیشه تو هر ک.ثافت کاری ک کردی بپوشونی و بگی چون من تو راه رسیدن ب تو فلان سختی کشیدم هیچکاری بت نداشته باشم
_باشه میگم ولی بعدش دیگه نه من نه تو...هیچ وقت نمیخوام چشم ب چشمت بیوفته هیچوقت
+چی میگی
_هر چی..
من قبل تصادف خودمم و مردن سارا توسطه اون بادیگارده قول تشرههه زن جنابعالی بهم...ت..اوز شده...
من اون روز انقدی ک از سارا کتک خوردم ییجون تو اتاق افتاده بودم ک یهو اون اومد من منگ بودم..سردرگم خیلی.... هیچی نفهمیدم...جیغ بدی کشیدم و دیگه جون از تنم رف
بعدشم فقط فهمیدم ک اون بادیگارده گف خودتو بپوشون تا کسی ندیدت منم تازه دوهزاریم افتاد ک چه بلایی سرم اومد من اصن هیچ چیز از اون موقع یادم نی تنها چیز همینه
هنو ب قول خودت یکسال از عروسیمون نگذشته ک تو اینجوری بی اعتمادی ..دستخوش...دیگه ن من نه تو همچیو فهمیدی همچی حالا هم از زندگیت میرم تا اوکی شی باشه؟؟
+پانیذ .... پانیذ...اوکیش میکنیم همه چیو...قضاوت کردم میدونم ولی..
_ولی بی ولی یه اسنپ بگیر واسم میخوام برم خونه پانیذ
+نمیزارممم
_ینی چی؟؟
ادامه دارد...
حالم خیلی بد بود...از یه طرف زیر شکمم گز گز میکرد و تیر میکشید..تو خودم میپیچیدم....از یه طرف حرکات رو مخی رضا....
چند تا بخیه رو شکمم داشتم و میترسیدم ب خاطر نرسیدن بهشون عفونت کنه....
رضا: گمشو بیا اینجا بشین...همچی رو از سیر تا پیازش بهم بگو ((داد))
_نمیبخشمت اگه یچیزیم شه((گریه و بیجون)))
خیلی بدی
+بگو
_تو بهم قول دادی بهترین زندگیو واسم بسازی این بود بهترینت
من تو راه رسیدن ب تو جونمم کفه دستم گذاشتم عزیز ترینم پرپر شد....اخ ک چقدر دلم واسه اون قیافه معصومه مامانم تنگ شده..بهترین همدم روزای سختم
+دلیل نمیشه تو هر ک.ثافت کاری ک کردی بپوشونی و بگی چون من تو راه رسیدن ب تو فلان سختی کشیدم هیچکاری بت نداشته باشم
_باشه میگم ولی بعدش دیگه نه من نه تو...هیچ وقت نمیخوام چشم ب چشمت بیوفته هیچوقت
+چی میگی
_هر چی..
من قبل تصادف خودمم و مردن سارا توسطه اون بادیگارده قول تشرههه زن جنابعالی بهم...ت..اوز شده...
من اون روز انقدی ک از سارا کتک خوردم ییجون تو اتاق افتاده بودم ک یهو اون اومد من منگ بودم..سردرگم خیلی.... هیچی نفهمیدم...جیغ بدی کشیدم و دیگه جون از تنم رف
بعدشم فقط فهمیدم ک اون بادیگارده گف خودتو بپوشون تا کسی ندیدت منم تازه دوهزاریم افتاد ک چه بلایی سرم اومد من اصن هیچ چیز از اون موقع یادم نی تنها چیز همینه
هنو ب قول خودت یکسال از عروسیمون نگذشته ک تو اینجوری بی اعتمادی ..دستخوش...دیگه ن من نه تو همچیو فهمیدی همچی حالا هم از زندگیت میرم تا اوکی شی باشه؟؟
+پانیذ .... پانیذ...اوکیش میکنیم همه چیو...قضاوت کردم میدونم ولی..
_ولی بی ولی یه اسنپ بگیر واسم میخوام برم خونه پانیذ
+نمیزارممم
_ینی چی؟؟
ادامه دارد...
۵.۳k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.