خیلی قدیمترها سر را که میبریدند

خیلی قدیمترها، سر را که می‌بریدند،
روی گردن روغن داغ می‌ریختند. اینطوری جلوی خونریزی گرفته می‌شد، خون در داخل بدن گردش داشت و قلب می‌توانست خون را پمپاژ کند. شخص بی سر همینطوری می‌چرخید دور خودش. می‌چرخید و می‌رقصید. اسمش را گذشته بودند رقص بسمل. برای رقص بسمل، سر لازم نبود.

حال و روز این روزهایمان را که می‌بینم، به این فکر می‌کنم که انگار از بدو تولد، به جای ناف، سرمان را بریده‌اند. فقط دور خودمان می‌چرخیم. دور خودمان می‌گردیم. زندگی کردن ما، کم از رقص بسمل ندارد. خوش به حال آنها که سرشان گیج نمی‌رفت.
#چهل_سالگی📚 #ناهید_طباطبایی
دیدگاه ها (۱۲)

شنبه او را می‌دیدبعد سه روز از یکشنبه تا سه شنبه با خاطرات ا...

• من شنا بلد نیستم ولی از دریا و غرق شدن هم نمیترسم استخر هم...

تا به حال با کسی همسفر شده‌اید که صبحانه بخورد بپرسد ناهار چ...

چشم وا کردم از تو بنویسملای در باز و باد می آمداز مسیری که ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط