لالایی
میخونم لالایی برای کسی که رفته رفته برنگشته کسی که پشیمون نیست ولی من دارم میمیرم بدون اون حالا قلب من خاک خورده بدون اون سکوت شب حالا برای من عجیبه تنهام چون درکی ندارم دیگه از تنهایی شادی حس های متفاوت من تنهام تنها بدون عشقی چیکار کنم خداتنها نمیشه ادامه داد ولی باید برنده بشم تنها بودن سخته خدا چیکار میکنه پس چیکار خدا من تنهام کسی نیست بخونه لالایی حالا من میخونم اون آواز همیشگی رو که خدا جانم جان گیر ز من.توی سوکوت شب من لالایی میخونم ولی کسی نمیشنوه حالا من تنهام تنها!تو برام بخون اون لالایی رو عزیزم سکوت شب رو بشکن توی سرم سرافرازی فکر ها درد داره. تو درکم کن یالا بشکن سکوت رو سکوت شب رو یالا!میخونم لالایی برای کسی که رفته رفته برنگشته کسی که پشیمون نیست ولی من دارم میمیرم بدون اون حالا قلب من خاک خورده بدون اون سکوت شب حالا برای من عجیبه تنهام چون درکی ندارم دیگه از تنهایی شادی حس های متفاوت من تنهام تنها بدون عشقی چیکار کنم خداتنها نمیشه ادامه داد ولی باید برنده بشم تنها بودن سخته خدا چیکار میکنه پس چیکار خدا من تنهام کسی نیست بخونه لالایی حالا من میخونم اون آواز همیشگی رو که [خدا جانم جان گیر ز من.]
۲۳۱
۲۵ آذر ۱۴۰۳