لینو رفت و نودل هارو درست کرد که بعد از نیم ساعت ا/ت اومد
لینو رفت و نودل هارو درست کرد که بعد از نیم ساعت ا/ت اومد، لینو داشت غذا میخورد که یه دفعه ا/ت رو با حوله دید غذا پرید گلوش
ا/ت: چیشد؟
با تعجب نگات میکرد
لینو:....................
ا/ت:...........
لبنو:...........
ا/ت: یا چیه
لینو:........ تت.. وو.. چچ... رر.. اا.. ااـ. یی.. نن... جج.. وو... رر.... یی.... اا... وو.... مم.... دد... یی
ا/ت: چرا یهو لکنت گرفتی مگه چمه
لینو: مگه چیت نیست، حالا وللش برو لباس بپوش بیا غذا بخور یخ شد
تو گردن مبارکه ی لینو رو لیس زدی بعد گاز گرفتی و گفتی
من نمیخوام با لباس غذا بخورم
که لینو دستتو گرفت و نشوند رو پاهاش
لینو: پس که اینطور
لینو تمام غذارو به ا/ت داد
لینو: غذات تموم شد گمشو لباس بپوش مریض میشی
ا/ت: عه ددی چرا
لینو: برا اینکع مریض نشی گی گفتی یع بار دیگه بگو
ا/ت: ددی بیا دیگه
لینو تورو برداشت و برد اتاق
لینو: پس ددی رو میخوای
ا/ت: اوهوم
لینو به سمت لبای ا/ت حمله کرد و محکم میمکید و گاز میگرفت..
ا/ت: چیشد؟
با تعجب نگات میکرد
لینو:....................
ا/ت:...........
لبنو:...........
ا/ت: یا چیه
لینو:........ تت.. وو.. چچ... رر.. اا.. ااـ. یی.. نن... جج.. وو... رر.... یی.... اا... وو.... مم.... دد... یی
ا/ت: چرا یهو لکنت گرفتی مگه چمه
لینو: مگه چیت نیست، حالا وللش برو لباس بپوش بیا غذا بخور یخ شد
تو گردن مبارکه ی لینو رو لیس زدی بعد گاز گرفتی و گفتی
من نمیخوام با لباس غذا بخورم
که لینو دستتو گرفت و نشوند رو پاهاش
لینو: پس که اینطور
لینو تمام غذارو به ا/ت داد
لینو: غذات تموم شد گمشو لباس بپوش مریض میشی
ا/ت: عه ددی چرا
لینو: برا اینکع مریض نشی گی گفتی یع بار دیگه بگو
ا/ت: ددی بیا دیگه
لینو تورو برداشت و برد اتاق
لینو: پس ددی رو میخوای
ا/ت: اوهوم
لینو به سمت لبای ا/ت حمله کرد و محکم میمکید و گاز میگرفت..
۱.۶k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.