در سر زلف سیاه تو چه سوداست که نیست
در سر زلف سیاه تو چه سوداست که نیست
وز غم عشق تو در شهر چه غوغاست که نیست
گفتی از لعل من امروز تمنای تو چیست
در دلم زان لب شیرین چه تمناست که نیست
وز غم عشق تو در شهر چه غوغاست که نیست
گفتی از لعل من امروز تمنای تو چیست
در دلم زان لب شیرین چه تمناست که نیست
۶۷۱
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.