بی تو شیرازه جانم شده پاشیده ز هم
بی تو شیرازه جانم شده پاشیده ز هم
غمت انگار به نابودی من خورده قسم
به گمانم که در این شهر کسی جز من نیست
ظاهرا یخ زده احساس ، در این شهر دژم
بی تو بی روح ترین زاویه این شهرم
مستتر گشته ام از چشم تمام عالم
خاطراتت به ستیز آمده اند و به ستیغ
مانده ام یک تنه با لشکری از آه و الم
شاعری درد بزرگیست پس از رفتن تو
بی تو با اینهمه اشعار ستمگر چه کنم ؟
من که دیوارترین شانه برایت بودم
سر نهادم دگر از هجر تو بر شانه غم
ارغنون دلم آوای غمینی دارد
آه سردیست که در حنجره قد کرده علم
بخدا هجرت تو طعم هلاهل دارد
شوکرانیست که نوشیده ام از جام ستم
چون خسی از دل پوسیده تو افتادم
رفتنت آفت جانم شده بی حد و عدم
به توکلتُ علی الموت رسیدم آخر
در خدا هم بخدا هیچ نمانده ست کَرَم
#مرتضی_شاکری
💫🎋
غمت انگار به نابودی من خورده قسم
به گمانم که در این شهر کسی جز من نیست
ظاهرا یخ زده احساس ، در این شهر دژم
بی تو بی روح ترین زاویه این شهرم
مستتر گشته ام از چشم تمام عالم
خاطراتت به ستیز آمده اند و به ستیغ
مانده ام یک تنه با لشکری از آه و الم
شاعری درد بزرگیست پس از رفتن تو
بی تو با اینهمه اشعار ستمگر چه کنم ؟
من که دیوارترین شانه برایت بودم
سر نهادم دگر از هجر تو بر شانه غم
ارغنون دلم آوای غمینی دارد
آه سردیست که در حنجره قد کرده علم
بخدا هجرت تو طعم هلاهل دارد
شوکرانیست که نوشیده ام از جام ستم
چون خسی از دل پوسیده تو افتادم
رفتنت آفت جانم شده بی حد و عدم
به توکلتُ علی الموت رسیدم آخر
در خدا هم بخدا هیچ نمانده ست کَرَم
#مرتضی_شاکری
💫🎋
۱.۵k
۱۰ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.