برادرم...
برادرم...
سلام...
آمده ام اینجا تا در گوشه ای از تارو پود دامن فضای مجازی...
به حال تویی گریه کنم که لبخند به لب داشتی
لبخندی که حاکی بود از ذوق برای بوییدن عطر لباس های بر تن مادر....
به حال تویی گریه کنم ... که خواهرت انتظار برادرانه هایت را میکشید...
به حالتویی که پدرت چشم به در دوخته بود و از صبح ، از گوشه ی چشم روزنامه ی در دستانش را تکانی میداد و نگاه منتظرش را از بالای عینک به در می انداخت...
به حال شهری گریه کنم ...که انتظار جوانش را میشکد...
به حال جاده ای که انتظار قدم های تو را میکشد....
و به حال درخت های حیاطی که دوست دارن بشنود فریاد خوش تو را که از سربازی برگشتی و مامان مامان گفتن هایت خانه را نشاطی دیگر میبخشد....
سرباز...
یادم رفت....دخترکی دبیرستانی را ...که برای تو و عشقت نامه می نویسد...
که از امروز صبح که تلوزیون را روشن کرد و از آمدنت خوشحال بود ، پس از لحظاتی میشد رود اشک را شناور در چشمانش دید...که امیدش نا امید شده بود و لبخندش اشک شده بود و صدای خنده اش آه شده بود...ضجه شده بود.....
ب حال تویی گریه میکنم...
که لایه دکمه هایت...
در نامه هایت...
کنار بند پوتین هایت...
و زیر بالشت...
عاشقانه های نامه های دخترک دبیرستانی موجمیزند
بگذارید تمام کنیمگریه ها را...
گریه هایی ب حال این و آن
سرباز وطن...
روحت شاد...
..نامه تمام...
علی یارت...
#کورد
#کوردستان
#فرهنگ
#تمدن
#اصالت
سلام...
آمده ام اینجا تا در گوشه ای از تارو پود دامن فضای مجازی...
به حال تویی گریه کنم که لبخند به لب داشتی
لبخندی که حاکی بود از ذوق برای بوییدن عطر لباس های بر تن مادر....
به حال تویی گریه کنم ... که خواهرت انتظار برادرانه هایت را میکشید...
به حالتویی که پدرت چشم به در دوخته بود و از صبح ، از گوشه ی چشم روزنامه ی در دستانش را تکانی میداد و نگاه منتظرش را از بالای عینک به در می انداخت...
به حال شهری گریه کنم ...که انتظار جوانش را میشکد...
به حال جاده ای که انتظار قدم های تو را میکشد....
و به حال درخت های حیاطی که دوست دارن بشنود فریاد خوش تو را که از سربازی برگشتی و مامان مامان گفتن هایت خانه را نشاطی دیگر میبخشد....
سرباز...
یادم رفت....دخترکی دبیرستانی را ...که برای تو و عشقت نامه می نویسد...
که از امروز صبح که تلوزیون را روشن کرد و از آمدنت خوشحال بود ، پس از لحظاتی میشد رود اشک را شناور در چشمانش دید...که امیدش نا امید شده بود و لبخندش اشک شده بود و صدای خنده اش آه شده بود...ضجه شده بود.....
ب حال تویی گریه میکنم...
که لایه دکمه هایت...
در نامه هایت...
کنار بند پوتین هایت...
و زیر بالشت...
عاشقانه های نامه های دخترک دبیرستانی موجمیزند
بگذارید تمام کنیمگریه ها را...
گریه هایی ب حال این و آن
سرباز وطن...
روحت شاد...
..نامه تمام...
علی یارت...
#کورد
#کوردستان
#فرهنگ
#تمدن
#اصالت
۱.۲k
۰۴ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.