یاران چرا به خانه ی ما سر نمی زنند
یاران چرا به خانه ی ما سر نمی زنند
آخر چه شد که حلقه بر این در نمی زنند
دائم پرنده اند به هر بام و هر دلی
دیگر به بام خانه ی ما پر نمی زنند
پنداشتند همچو درختی تکیده ام
سنگی از آن به شاخه ی بی بر نمی زنند
چرخد نظام کار به دوران به سیم و زر
دستی به کار مظطر بی زر نمی زنند
یارب چه شد گروه طبیبان شهر ما
سر بر من فتاده به بستر نمی زنند
یاران چرا که لاله عذاران روزگار
تیر نگه به قلب مکدر نمی زنند
دستی برم به زلف سمن سا که عاشقان
چنگی چو من به زلف معنبر نمی زنند
با من مجنگ جان برادر که عاقلان
اندوده پیش مهر منور نمی زنند
من رندم و قلندر و مفلس در این دیار
دزدان رند ره به قلندر نمی زنند
جور و ستم گرفته سراسر، جهان ما را
یارب چه شد که حد به ستمگر نمی زنند
مردم دریغ مرده پرستند شهریار
کاندر حیات سر به هنرور نمی زنند
شیوا ترا چه غم که نه بامست و نه دری
آسوده باش حلقه به در، گر نمی زنند
🍃شهریار🍃
🍃🌹 🌹🍃
آخر چه شد که حلقه بر این در نمی زنند
دائم پرنده اند به هر بام و هر دلی
دیگر به بام خانه ی ما پر نمی زنند
پنداشتند همچو درختی تکیده ام
سنگی از آن به شاخه ی بی بر نمی زنند
چرخد نظام کار به دوران به سیم و زر
دستی به کار مظطر بی زر نمی زنند
یارب چه شد گروه طبیبان شهر ما
سر بر من فتاده به بستر نمی زنند
یاران چرا که لاله عذاران روزگار
تیر نگه به قلب مکدر نمی زنند
دستی برم به زلف سمن سا که عاشقان
چنگی چو من به زلف معنبر نمی زنند
با من مجنگ جان برادر که عاقلان
اندوده پیش مهر منور نمی زنند
من رندم و قلندر و مفلس در این دیار
دزدان رند ره به قلندر نمی زنند
جور و ستم گرفته سراسر، جهان ما را
یارب چه شد که حد به ستمگر نمی زنند
مردم دریغ مرده پرستند شهریار
کاندر حیات سر به هنرور نمی زنند
شیوا ترا چه غم که نه بامست و نه دری
آسوده باش حلقه به در، گر نمی زنند
🍃شهریار🍃
🍃🌹 🌹🍃
۲.۶k
۰۶ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.