عشق دنباله دار《☆》پارت۱۶
عشق دنباله دار《☆》پارت۱۶
بابت تاخیر ببخشید نت نداشتم براتون جبران میکنم:)
معلم اومد
*سلام
همه:سلام
*بچه ها معلمتون امروز نمیاد و بخاطر اینکه وقتتون طلف نشه این زنگ قراره با یه کلاس دیگه رقص کار کنید
همه:چشم
*تا ۲ دیقه دیگه همه تو سالن بسکتبال باشن
همه:چشم
رفتیم سالن بسکتبال یه کلاس دیگه هم بودن
*خب حالا دخترا با یه پسر همگروه بشن
وایی شت از این کار متنفرم سر جام وایساده بودم که دیدم انگار تهیونگ میخواد نزدیکم بشه که یهو کوک اومد
کوک:خب فقط ما موندیم
ارا:خیلی خوشحالی نه
کوک:خیلی
ارا:خیلی خوشحال نباش من رقص بلد نیستم
کوک:اوه این بده
و خندید منم هیچ ری اکشنی نداشتم موزیک پخش شد
*خب اول از همه بهم نزدیک بشین آقایون یه دستتون کمر خانما
کوک:اجازه هست
ارا:لمسم نکن
کوک:خب بابا اروم
*حالا خانما دستشونو ر. شونه آقایون بزارن
دستمو صاف گزاشتم رو شونش
کوک:/میخنده
ارا:چیه
کوک:مگه رفیق سربازیتم/با خنده
کوک:ی ذره با ظرافت و لطافت
ارا:اینجوری
کوک:اره
ارا:
*حالا با اون یکی دستاتون دست عمو اینطوری بگیرین حالا با ریتم اهنگ ...۱...۲..۳..۴
همینطوری داشتیم میرقصیدیم که احساس کردم تهیونگ اعصبیه ولی چرا البته من به ربطی ندارع که قلبم درد گرفت وایسادم
کوک:ارا خوبی چیشد
ارا: من باید برم
از معلم اجازه گرفتم و رفتم کلاس روی میز نشستم و قرصم رو خوردم که بهتر شدم نفس عمیق کشیدم که تهیونگ اومد تو کلاس
ته:خوبی
ارا:خوبم
ته:بابت دیشب ممنون
تعجب کردم
ارا:نه بابا
ته: میگم تو چی دوست داری
ارا:هان
ته:میگم....
زنگ خورد
ارا:فعلا
و رفتم کلاس لیرا و با سوا رفتین حیاط
ارا:خب بچها پس فهمیدین دیگه باید حواس مدیر رو پرت کنین(دوربین مدرسه از اول سال خرابه توجه)تا من با لیا برم
لیرا:چجوری میپیچونی
ارا:الکی میگم قلبم درد میکنه میرم درمانگاه و از خانم لی کمک میگیرم
سوا:امیدوارم نقشت خراب نشه
ارا:منم
زنگ خورد و رفتیم سر کلاس گوشیم رو در اوردم به جون وو پیام دادم
.
.
ارا:ساعت ۱۲ یادت نره بیای یه لباس لش برام بیار
.
.
معلم اومد و درس داد .
.
تموم شد و رفت زنگ تفریح خورد
کوک:ارا بریم
ارا:کجا
کوک:موار مذاب درس کنیم
ارا:باشه بریم...
تهیونگ ویو:
ساعت ۷ بیدار شدم بابام امروز مرخص میشه حاضر شدم و رفتم مدرسه ارا که اومد محوش شدم نمیدونم چرا که کوک رفت پیشش
ته:کوک
کوک:بله
ته:با ارا چیکار داشتی
کوک:راجب تکلیف بود
ته:آها
این زنگ رقص داشتیم میخواستم با ارا برقصم ولی کوک زود خودشو انداخت وسط از منم مجبور شدم با جیا برقصم وقتی دست کوک رو کمر ارا دیدم دیوونه شدم اگه اون عشق بچگی من باشه چی هوفف ولی آخه اون...اون همیشه میخندید مهربون بود ارا اصلا اینطوری نیست
بابت تاخیر ببخشید نت نداشتم براتون جبران میکنم:)
معلم اومد
*سلام
همه:سلام
*بچه ها معلمتون امروز نمیاد و بخاطر اینکه وقتتون طلف نشه این زنگ قراره با یه کلاس دیگه رقص کار کنید
همه:چشم
*تا ۲ دیقه دیگه همه تو سالن بسکتبال باشن
همه:چشم
رفتیم سالن بسکتبال یه کلاس دیگه هم بودن
*خب حالا دخترا با یه پسر همگروه بشن
وایی شت از این کار متنفرم سر جام وایساده بودم که دیدم انگار تهیونگ میخواد نزدیکم بشه که یهو کوک اومد
کوک:خب فقط ما موندیم
ارا:خیلی خوشحالی نه
کوک:خیلی
ارا:خیلی خوشحال نباش من رقص بلد نیستم
کوک:اوه این بده
و خندید منم هیچ ری اکشنی نداشتم موزیک پخش شد
*خب اول از همه بهم نزدیک بشین آقایون یه دستتون کمر خانما
کوک:اجازه هست
ارا:لمسم نکن
کوک:خب بابا اروم
*حالا خانما دستشونو ر. شونه آقایون بزارن
دستمو صاف گزاشتم رو شونش
کوک:/میخنده
ارا:چیه
کوک:مگه رفیق سربازیتم/با خنده
کوک:ی ذره با ظرافت و لطافت
ارا:اینجوری
کوک:اره
ارا:
*حالا با اون یکی دستاتون دست عمو اینطوری بگیرین حالا با ریتم اهنگ ...۱...۲..۳..۴
همینطوری داشتیم میرقصیدیم که احساس کردم تهیونگ اعصبیه ولی چرا البته من به ربطی ندارع که قلبم درد گرفت وایسادم
کوک:ارا خوبی چیشد
ارا: من باید برم
از معلم اجازه گرفتم و رفتم کلاس روی میز نشستم و قرصم رو خوردم که بهتر شدم نفس عمیق کشیدم که تهیونگ اومد تو کلاس
ته:خوبی
ارا:خوبم
ته:بابت دیشب ممنون
تعجب کردم
ارا:نه بابا
ته: میگم تو چی دوست داری
ارا:هان
ته:میگم....
زنگ خورد
ارا:فعلا
و رفتم کلاس لیرا و با سوا رفتین حیاط
ارا:خب بچها پس فهمیدین دیگه باید حواس مدیر رو پرت کنین(دوربین مدرسه از اول سال خرابه توجه)تا من با لیا برم
لیرا:چجوری میپیچونی
ارا:الکی میگم قلبم درد میکنه میرم درمانگاه و از خانم لی کمک میگیرم
سوا:امیدوارم نقشت خراب نشه
ارا:منم
زنگ خورد و رفتیم سر کلاس گوشیم رو در اوردم به جون وو پیام دادم
.
.
ارا:ساعت ۱۲ یادت نره بیای یه لباس لش برام بیار
.
.
معلم اومد و درس داد .
.
تموم شد و رفت زنگ تفریح خورد
کوک:ارا بریم
ارا:کجا
کوک:موار مذاب درس کنیم
ارا:باشه بریم...
تهیونگ ویو:
ساعت ۷ بیدار شدم بابام امروز مرخص میشه حاضر شدم و رفتم مدرسه ارا که اومد محوش شدم نمیدونم چرا که کوک رفت پیشش
ته:کوک
کوک:بله
ته:با ارا چیکار داشتی
کوک:راجب تکلیف بود
ته:آها
این زنگ رقص داشتیم میخواستم با ارا برقصم ولی کوک زود خودشو انداخت وسط از منم مجبور شدم با جیا برقصم وقتی دست کوک رو کمر ارا دیدم دیوونه شدم اگه اون عشق بچگی من باشه چی هوفف ولی آخه اون...اون همیشه میخندید مهربون بود ارا اصلا اینطوری نیست
۲.۵k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.