رفیق مدتهاس که میخوام بگم دوست دارم اما شما که غریبه نیست

رفیق مدتهاس که میخوام بگم دوست دارم اما شما که غریبه نیستین حتی روش رو ندارم بهش بامرام
مدتهاس میخوام بگم عاشق چشات شدم اما میترسم مشتی
میترسم بگم بودنت حالمو خوب میکنه
مترسم بهش بگم صدات هنوز ارامبخش واسم بامرام
اخه ادما رو میشناسی تا بوی دوست داشتن به مشامشون میرسه هنوز نیومده هوای رفتن به سرشون میزنه بامرام
اخه تو دوره ای هستیم که
یا تو دوره ای داریم زندگی میکنیم که پاک کردن خاطرات مهم تر ازدرست کردن خاطراته مشتی
اخه دیگه به تلخی میزنه شیرین جامونده ز فرهادش بامرام
رفیق تو این بازار نامردی تو به دنبال چی میگردی مشتی
اخه ..اخه بی تو هرگز نه عشقی وجود داره نه جوانمردی بامرام برو از این شهر گذر کن
اگر این بازی
اگر تو هم مثل کوه که باشی بازم میبازی بامرام
اخه اگر میخوای وایسی و واسه هرسگی که واق واق میکنه
سنگ بزنی هرگز به زندگیت نمیرسی بامرام
اخه میدونی که درد تنهایی رو نباید به دلت بگیری
اخه عقاب ها همیشه تنهان این لاشخورهان همیشه دور هم جعما بامرام
رفیق میخوام یه جمله ی بگم آب برگشت اما ماهی مرده بود این حرفمو میفهمی که چی میگم بامرام
عشق قدیمی یه نفر اومد صدام کرد و رفت با صداش آشنام کرد و رفت نوبت تلخ رفاقت که رسید ناگهان رهایم کرد و رفت این جمله به والله که خیلی سنگینه مشتی
رفیق لالایی بلدم
اما بدون اون خوابم نمیبره بامرام این تقصیر من که نیست این دست سنگین روزگار مشتی
رفیق میگن که اگر یه استکان عرق بخوری عرش خدا میلرزه
اخه یکی نیست که بگه عرش خدایی که با یه پیک مشروب بخواد بلرزه این چه عرشی حاجی
اخه خونه ی ما زیر زمینی با این همه زخم که به تنمون داریم حتی یه آجرش هم کم نمیشه
حالا خدا با این همه عظمتش چجوری میخواد با یه استکان مشروب بلرزه بامرام
اخه ما زایده ی شده ی این دردیم
زایده شده ای این ملتیم بامرام

وقتی مملکتمون با یه مشت دلار کل و کور فلح میشه بامرام
کلام اخر
کلام بزرگان
بسلامتی شاه که بدون تاجش هیچ دردی نمیخوره بامرام
پیک اولم بسلامتی خودم که شاه م
پیک دومم بسلامتی برو بچه های ویس که تاج سرمونن
خاکتون hashem abadani
دست بوس هرچی مرد
دست بوس هرکی مرد
اینم واسه دلای شکسته واسه اون دختری که بیاد من مسته


#خاص