خب ، همه این مشکلات از مهر سال گذشته شروع شد ، دانشجوی هن
خب ، همه این مشکلات از مهر سال گذشته شروع شد ، دانشجوی هنر هستم ، اون موقع ها خیلی سرخوش و از خود راضی ، مهر اون سال تصمیم گرفتیم که با استاد مرمت آثار به سنندج یه سفری داشته باشیم ، خیلی خوب بود ، یه سفر سه روزه ، کاوش و تحلیل و ، شرکت توی کنگره بین المللی تمدن کهن ، روز دوم بود که با یه کاوشگر سر بحث تتم ها و طلسم ها بحث کردم ، من تا اون زمان اصلا به چیزایی که بهش ماوراء و جن و پری بچسبونن ، اعتقاد نداشتم ، مسخره می کردم و می گفتم زاییده ذهن کارگردان های هالیوودیه ، ولی اون ولی اون کاوشگر می گفت واقعیه ، مسخرش کردم و گفتم ، خوب نیست آقایون ، اون هم از اهالی خوب کردستان ، خرافاتی باشن ، با لحن خیلی هشدار آلودی گفت ، ببین دختر خوب ، یکی الان بخواد پاشو از لب این مرز ، اون ور تر بگذاره ، خودم جلوش وای می سم ، ولی نفی نکن ، عین آیه قرآن ، پوزخند زدم و گفتم خب ، حالا این اجنه ، آرزو هم کنم بر آورده می کنن؟ اون کاوشگر گفت میل ، میل خودته ، ولی اینجوری رفتار نکن ، من تو جواب بهش گفتم ، یه چهارتا طلسم از زیر خاک در اوردی ها ، مردمان قدیم ، چی از علم می دونستن ؟ همش پی بیجه و آل و اینجور حرفا بودن ! بهم جواب داد ، اینا درست ، ولی نباید منکر بعضی چیزا شد ، تو این جور مسائل نباید به چشمات اطمینان کنی ! بهش گفتم ، جناب شما هم نباید شب ها تو این جور مناطق دور و ویرانی سپری کنی ، منم نصفه شب اگه گرگ ببینم ، قطعا مثل شما می شم ، اون هم بهم هشدار داد و گفت ، ممنونم از لطف شما ولی بحث صبح و ظهر و عصر و شب نیست ، بحث همه وقت هاست ، ازتون خواهش می کنم که هر چیزی رو مایه خنده زاری نکنید ، مایه گریه می شه براتون ، من که از شدت لحن اون ، هم یکه خوردم و هم یکم ترسیدم ، پرسیدم ، مگه شما تا حلا جن دیدن که اینقدر قاطع حرف می زنین ؟ جوابش واقعا ترسوند منو ، گفت ، حتی به بعضی چیزا نباید اینقدر اطمینان کرد ادامه پست بعد....
لاعقل نظربدین راجب داستان و...
لاعقل نظربدین راجب داستان و...
۴.۲k
۰۳ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.