یکی می پرسد اندوه تو از چیست

یکی می پرسد اندوه تو از چیست؟
   سبب ساز سکوت مبهمت چیست؟
   برایش صادقانه می نویسم:
   برای آنکه باید باشد و نیست...آبجیِ عزیزم...

چهل شبانه گذشت و نیامدی
چهل‌شبانه روز با غم و ناراحتی و درد آه و افسوس گذشت و از همه مهم‌تر با ای کاش‌های زیادی ک ای کاش بودی و ای کاش ک با معجزه‌ای برمیگشتی و خیلی ای کاش‌های دیگر کِ لعنت به همه‌ی این ای‌کاش‌ها....
چهل روز گذشت از ندیدنت از نبودنت....
چهل روز گذشت از گریه‌های شبانه‌مان از بیقراریهای روزانه‌مان....
اما مگر میشود باور کرد ک دیگر وجود نازنینت در بینمان نیست....
فراموش نخواهی شد هرگز هرگز هرگز....
جاودانه ای تا ابد......
میدونم ک هرکاری کنیم تو دیگر برنخواهی گشت و درمقابل تقدیر الهی کاری نمیتوان کرد....‌
نمیدونم چی بگم یا از چِ کلماتی استفاده کنم ک اُسطوره بودنتو معنا کنه تو فراتر از هر کلمه و جمله‌هایی....
با وجودی ک حتی یبارم حضوری ندیدمت ولی اندازه آبجیِ تنیِ مادریم دوستت دارم و قبولت دارم...
آبجی آزاده عزیزم دلم تنگته و میدانم تو دیگر برنمیگردی..
بمانم هر چه خیره پشتِ این دَر، برنمیگردی...
کاش میشد کِ بِ دیدارت بیایم....
خواهرِ عزیزم ی قول بهم بده اگه امشب آمدی نرو،:
منم قول میدم از خواب نَپَرم😭 💔 😭
جات خیلی خالیه عزیزِدلِ داداش😔
چهل_روز_خیلی_سخت_گذشت.۶تیرماهِ۱۳۹۸ #شنبه_۰۸_تیرماهِ_۱۳۹۸