التمـاست می کـنم شاید بمـانی جـان من
التمـاست می کـنم شاید بمـانی جـان من
از چه آخر می روی ازقلب بی سامان من
بی وفـا اینگـونه بـا من عاشق آزاری نکن
رحمی آخرکن به قلب زار و سرگردان من
شهریارت گشتم و دیوانی و از غم گفته ام
ای ثـریّــا شهر تبـریزت شده ایــران من
طوق دلتنگی فشار آورده دیگر بر دلم
الامان از بغض های خفته و پنهان من
#مرتضی_شاکری
از چه آخر می روی ازقلب بی سامان من
بی وفـا اینگـونه بـا من عاشق آزاری نکن
رحمی آخرکن به قلب زار و سرگردان من
شهریارت گشتم و دیوانی و از غم گفته ام
ای ثـریّــا شهر تبـریزت شده ایــران من
طوق دلتنگی فشار آورده دیگر بر دلم
الامان از بغض های خفته و پنهان من
#مرتضی_شاکری
۵۰۷
۲۱ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.