بعدازتاریکیروشن

#بعد_از_تاریکی_روشن
#after_light_dark
#پارت_دو


واقعا نویسنده انقد بیشور
من تو همین یه سال که بیست ساعت به دنیای گرگینه ها رفتم عاشق اونی شدم که منو میکشید به اونجا
جــی‍ــمــ‌ـیــن‌‌
دوسش دارم ولی بیشتر دوست دارم تو زمین خودم باشم.‌..
نههههههههههه
حسش میکنمممم
اون داره منو می‌کشه به اونجا
سعی کردم تمرکز کنم و ورد هایی که یاد گرفتم رو بخونم
+دوا منوا کایجا امولا
صداش به گوشم رسید
اون از من قوی تره پس تا می‌تونستم سعیم رو کردم...
تموم شد....
امیدوارم نگهم نداره
با صورت اشک آلود به صورتش نگاه کردم
چقد صورتش رو دوست داشتم تک تک اعضای صورتش جذاب بود
همینا منو عاشق کرده بودن
منو از زمین بلند کرد و در آغوش گرفت زیر گوشم پچ زد
_دلم واست تنگ شده بود شاینی
بهم میگفت شاینی یا همون درخشان
دلم طاق نیاورد بغلش کردم
و همینطور رو سینش اشک ریختم
+چ.را.. من....و آ....ور...دی این.......جا
_چون دلم واست تنگ شده بود شاینی
+منم دلم برات تنگ شده ولی ا.ت چی من برا تو شاینیم برا اونا دوست و ملکه ی بسکتبالی
_ملکه ی شاینی من باش ا.ت
+جیمیننن عاشقتم ولی چیزی نمونده سال تموم شه اونموقعه میتونی دوروز بیاریم پیش خودت دوبرابر این تایم
_ا.ت
جلوش کم آوردم میخواستمش
+باشه موچی
_واقعا شاینیییی
+معلومه عشقم...