p5
ویو ات
من اگه خانوادم رو داشتم نمیزاشتم ازم عصبانی و ناراحت بشن فقط میخواستم از بودن با اونا لذت ببرم نتونستم اینکار رو انجام بدم ولی الان میخوام به رونا کنم اونو بردم خونم چون خیلی وقته تو کافه کار میکنم از آشپز یکم یاد گرفتم نشستیم با هم یه کیم خوشمزه پختیم به رونا گفتم تا لباسمو عوض میکنم کیک رو ببره پایین و بهاره تو یخچال
رونا: مامان ما اومدیم
جین: سلامت کو؟
رونا: اوپا بالاخره اومدی؟ ببخشید آقای پلیس
جین: رفتی کیک بخری؟ توت فرنگی دیگه
رونا: جان تشکرته
م / ر: چرا انقدر دیر کردی؟ ماه رفتی کیک بپزی
رونا: خوب...
م/ر: ولش کن ات کجاست؟
رونا: گفت لباس مدرسشو عوض میکنه بعد میاد
جین: ات کیه؟
م/ر: هم کلاسی رونا طبقه بالا تنها زندگی میکنه و تو کافه نزدیک مدرسه کار میکنه نگم برات عجب دختر خوبیه... جین از این فرصتا گیر هیچ کس نمیاد
جین: با این سنش تنهاست؟
م/ر: خانوادش مردن تو یه اتیش سوزی سه سال پیش واسه همین میگم خانومیه واسه خودش
جین: گیر دادیا برو رونا رو شوهر بده
م/ر: عه خودت اصلا اجازه نمیدی بعدش رونا با این نمراتش بهتره یه زن داداش مثل ات داشته باشه
جین: من نمیخوام
رونا: خیلیم دلت بخواد کل پسرای مدرسه عاشقشن تو که هنوز ندیدیش
م / ر: عه اومد من میرم در رو باز میکنم
ات: سلام خاله مرسی بابت دعوت
م/ر: بیا تو انقدر رسمی نباش
ب / ر: ات تو گیم بازی کردن خوبی
ات: قبلا بازی میکردم ولی الان وقت ندارم
ب/ر: پس امشب با من مسابقه بده برنده با جین که خیلی حرفه ایه بازی میکنه
ات: جین؟
جین: سلام
ویو جین
انتظارشو داشتم خوشگل باشه ولی نه در این حد موهای لخت و کوتاهی داشت و صورت ریزه میزه هیچ آرایشی نداشت ولی خیلی خوشگل بود فکر کنم عاشقش شدم
ات: اوه سلام
م/ر: خوب تا دیر وقت بمون فردا روز تعطیله
... بعد از شام
م/ر: حالا وقت کیک وای چه کیک قشنگی... اوممم چه خوش مزست نمیدونستم این قنادی انقدر خوبه
رونا: مامان وقتی کیک رو خریدیم یه آقا به عجله از کنارمون رد شد و کیک افتاد و به درد نمیخورد رفتیم یکی دیگه بخریم ولی تعطیل بود ات منو بود خونشون و اینو پختیم
م/ر: واقعا؟ چه دست پختی (زد تو شونه جین مثلا خیلی عروس خوبیه)
... چند ساعت بعد
ات: خاله ممنون بابت امروز خداحافظ
من اگه خانوادم رو داشتم نمیزاشتم ازم عصبانی و ناراحت بشن فقط میخواستم از بودن با اونا لذت ببرم نتونستم اینکار رو انجام بدم ولی الان میخوام به رونا کنم اونو بردم خونم چون خیلی وقته تو کافه کار میکنم از آشپز یکم یاد گرفتم نشستیم با هم یه کیم خوشمزه پختیم به رونا گفتم تا لباسمو عوض میکنم کیک رو ببره پایین و بهاره تو یخچال
رونا: مامان ما اومدیم
جین: سلامت کو؟
رونا: اوپا بالاخره اومدی؟ ببخشید آقای پلیس
جین: رفتی کیک بخری؟ توت فرنگی دیگه
رونا: جان تشکرته
م / ر: چرا انقدر دیر کردی؟ ماه رفتی کیک بپزی
رونا: خوب...
م/ر: ولش کن ات کجاست؟
رونا: گفت لباس مدرسشو عوض میکنه بعد میاد
جین: ات کیه؟
م/ر: هم کلاسی رونا طبقه بالا تنها زندگی میکنه و تو کافه نزدیک مدرسه کار میکنه نگم برات عجب دختر خوبیه... جین از این فرصتا گیر هیچ کس نمیاد
جین: با این سنش تنهاست؟
م/ر: خانوادش مردن تو یه اتیش سوزی سه سال پیش واسه همین میگم خانومیه واسه خودش
جین: گیر دادیا برو رونا رو شوهر بده
م/ر: عه خودت اصلا اجازه نمیدی بعدش رونا با این نمراتش بهتره یه زن داداش مثل ات داشته باشه
جین: من نمیخوام
رونا: خیلیم دلت بخواد کل پسرای مدرسه عاشقشن تو که هنوز ندیدیش
م / ر: عه اومد من میرم در رو باز میکنم
ات: سلام خاله مرسی بابت دعوت
م/ر: بیا تو انقدر رسمی نباش
ب / ر: ات تو گیم بازی کردن خوبی
ات: قبلا بازی میکردم ولی الان وقت ندارم
ب/ر: پس امشب با من مسابقه بده برنده با جین که خیلی حرفه ایه بازی میکنه
ات: جین؟
جین: سلام
ویو جین
انتظارشو داشتم خوشگل باشه ولی نه در این حد موهای لخت و کوتاهی داشت و صورت ریزه میزه هیچ آرایشی نداشت ولی خیلی خوشگل بود فکر کنم عاشقش شدم
ات: اوه سلام
م/ر: خوب تا دیر وقت بمون فردا روز تعطیله
... بعد از شام
م/ر: حالا وقت کیک وای چه کیک قشنگی... اوممم چه خوش مزست نمیدونستم این قنادی انقدر خوبه
رونا: مامان وقتی کیک رو خریدیم یه آقا به عجله از کنارمون رد شد و کیک افتاد و به درد نمیخورد رفتیم یکی دیگه بخریم ولی تعطیل بود ات منو بود خونشون و اینو پختیم
م/ر: واقعا؟ چه دست پختی (زد تو شونه جین مثلا خیلی عروس خوبیه)
... چند ساعت بعد
ات: خاله ممنون بابت امروز خداحافظ
۴.۵k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.