عشق همیشگی کوک پارت ۳۲
عشق همیشگی کوک پارت ۳۲
.
لینا:کممممممممک کسی اینجا نیییییستتتتتت.....آخ سرم
+به به خانم چان گفته بودم ولت نمیکنم
لینا:ولم کن عوضیییییییییییییی
+نه نه نه نه من تورو ول نمیکنم
لینا:خیلی اشغالییییییی
+خفه شوووووو(عربده)
درحال زنگ زدن به کوک
ویو کوک یک ساعت قبل
رفتم خونه هر چی زنگ آیفون رو میزدم لینا باز نمیکرد با خودم گفتم شاید رفته باشه دست شویی کلید رو از جیبم در آوردم در خونه رو باز کردم رفتم بالا دیدم در خونه بازه لینا رو صدا زدم جواب نداد کل خونه رو گشتم نبود نشستم روی مبل و هرجا که تونستم زنگ زدم ولی اثری ازش نبود زدم بیرون خونه دنبالش بگردم بعد یک ساعت گوشیم زنگ خورد
کوک:الو؟
+به به جناب جئون جونگ کوک
کوک:چقد صدات آشناست
+اره خب من اکس لینام
کوک:عوضییییییی لینا رو تو دزدیدی؟
+نه این نشد
یدونه با شلاق زد به لینا گوشی رو گذاشت روی پخش
لینا:اااااااااخخخخخخخ
+صداشو شنیدی؟
کوک:ببین مرتیکه ی بی همه چیز یک بار دیگه بزنیش من میدونم و تو
+حرف نزن فقط به آدرسی که میدم بیا به پلیس زنگ بزنی فاتحه دوست دخترت خونده ست
کوک:باشه باشه میام آدرس بده
آدرس رو داد به کوک کوک بعد چند مین رسید اونجا
کوک:لینا .....اکس لینا جلوی کوک رو گرفت
+نه نه نمیذارم بری پیشش
کوک:ولم کن میخوام برم پیشش
تفنگ رو برد سمت لینا
+بری جلو شلیک میکنم
کوک:خیلی خب باشه چی میخوای از جون ما
+پول بده ولتون کنم
کوک:اوم بوی پول به مشامت خورده اره؟لینا رو باز کن
+نه نه اول پول بعد لینا
کوک:اول لینا بعد پول....اینو گفت بعد با مشت زو تو صورتش بردش روی صندلی کنار لینا بستش به صندلی رفت سمت لینا دست و پاش رو باز کرد
کوک:خوبی عزیزم
لینا:کوک....هق...خودتو به خطر ننداز....هق....اون خیلی خطر ناکه...هق
کوک:نه تا وقتی که بدمش دست پلیس
کوک زنگ زد به پلیس اومدن
پلیس:میتونید ثابت کنید
کوک:بله ازش فیلم گرفتم وقتی هم بهم زنگ زد گوشیم مکالمه رو ظبط کرده
همه ی اینارو به پلیس نشون داد
پلیس:خیلی خب دستگیرش کنید
دستگیرش کردن بردنش
+زندتون نمیذارررررررم(عربده)
کوک لینا رو براید بغل کرد بردش توی ماشین گذاشت
کوک:چقد کتکت زد
لینا:پنج ضربه شلاق به کمرم
کوک:بوسش کرد.....الان خوبی
لینا:آره
.
ادامه داره.....
.
لینا:کممممممممک کسی اینجا نیییییستتتتتت.....آخ سرم
+به به خانم چان گفته بودم ولت نمیکنم
لینا:ولم کن عوضیییییییییییییی
+نه نه نه نه من تورو ول نمیکنم
لینا:خیلی اشغالییییییی
+خفه شوووووو(عربده)
درحال زنگ زدن به کوک
ویو کوک یک ساعت قبل
رفتم خونه هر چی زنگ آیفون رو میزدم لینا باز نمیکرد با خودم گفتم شاید رفته باشه دست شویی کلید رو از جیبم در آوردم در خونه رو باز کردم رفتم بالا دیدم در خونه بازه لینا رو صدا زدم جواب نداد کل خونه رو گشتم نبود نشستم روی مبل و هرجا که تونستم زنگ زدم ولی اثری ازش نبود زدم بیرون خونه دنبالش بگردم بعد یک ساعت گوشیم زنگ خورد
کوک:الو؟
+به به جناب جئون جونگ کوک
کوک:چقد صدات آشناست
+اره خب من اکس لینام
کوک:عوضییییییی لینا رو تو دزدیدی؟
+نه این نشد
یدونه با شلاق زد به لینا گوشی رو گذاشت روی پخش
لینا:اااااااااخخخخخخخ
+صداشو شنیدی؟
کوک:ببین مرتیکه ی بی همه چیز یک بار دیگه بزنیش من میدونم و تو
+حرف نزن فقط به آدرسی که میدم بیا به پلیس زنگ بزنی فاتحه دوست دخترت خونده ست
کوک:باشه باشه میام آدرس بده
آدرس رو داد به کوک کوک بعد چند مین رسید اونجا
کوک:لینا .....اکس لینا جلوی کوک رو گرفت
+نه نه نمیذارم بری پیشش
کوک:ولم کن میخوام برم پیشش
تفنگ رو برد سمت لینا
+بری جلو شلیک میکنم
کوک:خیلی خب باشه چی میخوای از جون ما
+پول بده ولتون کنم
کوک:اوم بوی پول به مشامت خورده اره؟لینا رو باز کن
+نه نه اول پول بعد لینا
کوک:اول لینا بعد پول....اینو گفت بعد با مشت زو تو صورتش بردش روی صندلی کنار لینا بستش به صندلی رفت سمت لینا دست و پاش رو باز کرد
کوک:خوبی عزیزم
لینا:کوک....هق...خودتو به خطر ننداز....هق....اون خیلی خطر ناکه...هق
کوک:نه تا وقتی که بدمش دست پلیس
کوک زنگ زد به پلیس اومدن
پلیس:میتونید ثابت کنید
کوک:بله ازش فیلم گرفتم وقتی هم بهم زنگ زد گوشیم مکالمه رو ظبط کرده
همه ی اینارو به پلیس نشون داد
پلیس:خیلی خب دستگیرش کنید
دستگیرش کردن بردنش
+زندتون نمیذارررررررم(عربده)
کوک لینا رو براید بغل کرد بردش توی ماشین گذاشت
کوک:چقد کتکت زد
لینا:پنج ضربه شلاق به کمرم
کوک:بوسش کرد.....الان خوبی
لینا:آره
.
ادامه داره.....
۷.۴k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.