خونه جدید

در همین حال خونه مایکی

مایکی تو بغل کیانا دراز کشیده بود و کیانا هام لم داده بود رو مبل و مایکی رو در اغوش گرفته بود چون مایکی مجبورش کرده بود و نمیخواست کیانا بره
-مایکی حداقل برو رو ت- *جدی*
مایکی:نه! همینجا راحتم *سرد*
-باشه *جدی*
کیانا موهای مایکی رو نوازش میکرد و مایکی هم چشماشو بسته بود، خونه بدون هیچ نوری بود و پرده ها هم کشیده شده بود و فقط نور خفیفی از ماه به داخل خونه از پنجره میتابید
کیانا هم اروم چشمشو بست و مایکی هم اروم کیانا رو بغل کرد و اماده شد که کامل بخوابه نمیخواست اون از پیشش بره حتی برای یک لحظه
و هردو خوابیدن
در همین حال خونه هایتانیا
سانزو:حالا که اومدم دیر وقته امشب بمونم اینجا
ریندو:اقا زاده کو.نی چه پرو هم هست نه نمیشه مگه اینجا هتله؟!
سانزو:کی با تو بود عروس دریایی ک.صکش بنفش؟؟
ریندو:دیوونه ای دیگه حتما داری با خرزو خان حرف میزنی؟!( برا اونایی که نمیدونن خرزو خان تو برره یه موجود خیالی بود که دوبرره میدیدش)
سانزو:خفه شو ای مل.عون!
و... دوباره عین سگو گربه به جون هم افتادن
ران:خب هیچکار نمیشه کرد... *روبه رانیا*فک کنم امشب خواب نداشته باشیم چطوره یه فیلم دونفری ببینیم؟!
رانیا کمی سرخ شد
رانیا:آره.. آره حتما فقط چه فیلمی؟!
ران:ام... نظرت با یه فیلم درام فرانسوی چطوره؟!
رانیا:اره خوبه
رانیا و ران به سمت مبل رفتن و روی مبل نشستن، ران کنترل رو از روی میز سفید بزرگ جلوش برداشت و به سمت تلوزیون گرفت و تلویزیون رو روشن کرد و رفت داخل پلتفرم نتفلیکس دنبال یه فیلم درام گشت
رانیا:ساعت چنده ران؟؟*راحت روی مبل لم دادم*
ران هم راحت روی مبل لم داد
ران:هاه؟! ساعت *نگاهی به ساعت دیواری کرد*دوازده و نیم شب
رانیا:اها
ران فیلم رو پیدا کرد و روی دکمه کنترل زد فیلم پلی شد و باهم به تماشای فیلم نشستن
سانزو و ریندو هم کو.ن مغز همو با هم وصلت دادن انقد همو زدن
ریندو:خیلی پرویی کو.نی! *از رو زمین بلند شد*
سانزو:کو.نی خودتی و هفت جد و آبادت!
ریندو که دیگه حوصله نداشت رفت کنار رانیا رو مبل لم داد و سانزو هم روی مبل تک نفره لم داد و اون شب اون چهارنفر فیلم میدیدن و...

(پارت بعد 20 لایک)