گرگ سیاه چشم تو دل را درید و رفت
گرگ سیاه چشم تو دل را درید و رفت
جان دادن فجیع دلم را ندید و رفت
وابسته شد درخت به بال پرنده ای
بیگانه وقت کوچ از آن جا پرید و رفت
گفتم که کاش مثل تو پروانه می شدم
دورم چه ساده پیله حسرت تنید و رفت
عمری کنار جاده به پایش نشستم و
از راه های دیگر دنیا رسید و رفت
خود را اسیر میله تن کرد یک قفس
وقتی که مرغ عشق دلش پر کشید و رفت
چندین غزل به شوق برایش سرودم و
ناگاه دل سپرد به شعر سپید و رفت #زهراسادات_ضرابی
جان دادن فجیع دلم را ندید و رفت
وابسته شد درخت به بال پرنده ای
بیگانه وقت کوچ از آن جا پرید و رفت
گفتم که کاش مثل تو پروانه می شدم
دورم چه ساده پیله حسرت تنید و رفت
عمری کنار جاده به پایش نشستم و
از راه های دیگر دنیا رسید و رفت
خود را اسیر میله تن کرد یک قفس
وقتی که مرغ عشق دلش پر کشید و رفت
چندین غزل به شوق برایش سرودم و
ناگاه دل سپرد به شعر سپید و رفت #زهراسادات_ضرابی
۷۶۵
۱۹ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.