در امید آتش درافتاد آرزو را باد برد
در امید آتش درافتاد آرزو را باد برد
خاک بر بختم بیفشانید او را باد برد
آن صداهای خوشِ در گنبد دوّار کو؟
حیف شد از نای مستان های وهو را باد برد
کلبه ای بود و چراغ کورسویی و شبی
شعله های آن چراغ کورسو را باد برد
بس که تاریک است راه پیش رو این روزها
گاه می گویم که گویا روبرو را باد برد
آب هم دراین زمین آتش گرفت و خاک شد
چشمه ها جان باختندو نعش جو را باد برد
بستر زاینده رود آبستن نازایی است
یعنی ازنصف جهانی رنگ و رو را باد برد
موج دریاچه ز شور افتادو آبش ته کشید
جزنمک چیزی نمانده ست و همو راباد برد
بلبل عاشق! سراغ باغ را دیگر نگیر
از گل و برگ درختان،رنگ و بو را باد برد
خاک بر بختم بیفشانید او را باد برد
آن صداهای خوشِ در گنبد دوّار کو؟
حیف شد از نای مستان های وهو را باد برد
کلبه ای بود و چراغ کورسویی و شبی
شعله های آن چراغ کورسو را باد برد
بس که تاریک است راه پیش رو این روزها
گاه می گویم که گویا روبرو را باد برد
آب هم دراین زمین آتش گرفت و خاک شد
چشمه ها جان باختندو نعش جو را باد برد
بستر زاینده رود آبستن نازایی است
یعنی ازنصف جهانی رنگ و رو را باد برد
موج دریاچه ز شور افتادو آبش ته کشید
جزنمک چیزی نمانده ست و همو راباد برد
بلبل عاشق! سراغ باغ را دیگر نگیر
از گل و برگ درختان،رنگ و بو را باد برد
۳.۷k
۱۲ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.