از تو آنی دل دیوانه من غافل نیست

از تو آنی، دل دیوانه من غافل نیست
این که در سینه من هست تو هستی دل نیست

آن که بالا و بَرِ زُلف دلاویز تو را
دید و زنجیری زُلف تو نشد عاقل نیست

شرم از موی سپید و رخ پُر چین دارم
ورنه آن کیست که بر چون تو بُتی مایل نیست

مکن آزار دلی را که به جان طالب توست
وانگهش هیچ جز این هدیه ناقابل نیست

آه ای عشق! چه سود از کشش و کوشش ما
عمر ما عمر حباب است و تو را ساحل نیست

#عماد_خراسانی
دیدگاه ها (۱)

چشمهای تو عجب کهنه شرابی داردبه تو وابسته شدن خانه خرابی دار...

گفتم کـه دلتنگم بیـا ای آنکه درمان منیگفتی کنارم هستی وهموار...

صدایم کن در این باران، صدا را دوست میدارمتو باشی عاشقی در ای...

فواره وار، سر به هوايي و سر به زيرچون تلخي شراب، دل آزار و د...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط