ادامه سناریو پست قبلی

ادامه سناریو پست قبلی:


جیمین: وقتی مدیر مدرسه ات بهش خبر میده که امروز مدرسه نرفتی و غایب بودی..
سریعا سوار ماشینش میشه و با اخرین سرعت میاد اونجایی که بودی.. ردتو از جی پی اس کیفت زد.. وقتی میرسه میبینه ⁴ نفر دارن دستمالیت میکنن.. همه شونو با یه گلوله به اون دنیا میفرسته.. میاد سمتت.. لباساتو تنت میکنه.. اشکاتو پاک میکنه..
میبرتت تو ماشین.. بهت یه بطری اب میده وقتی یکم ازش خوردی حالت بهتر شد...
زمانی که میرسین عمارت... گوشیتو تا یه ماه ازت میگیره..
جیمین: خودت خواستی اون رومو ببینی!


جونگکوک: وقتی معلم خصوصی پیانوت بهش میگه تو اتاقت نیستی... تعجب میکنه... میره تو اتاقت و میبینه نیستی.. خونش. به جوش میاد.. عربده ای میزنه که کل عمارت میلرزه.. ردتو میزنه و خیلی سریع میاد اونجایی که بودی.. یه نفر داشت به زور لباساتو در میاورد.. اشاره میکنه و افرادش طرفو میبرن.. اروم خم میشه تویه صورتت و پوزخند میزنه..
جونگکوک: فک کردی میتونی تویه این جامعه گرگ دووم بیاری؟
میبرتت عمارت و دیگه چشم ازت بر نمیداره..
و نمیذاره از عمارت پاتو بذاری بیرون..

تهیونگ: وقتی میاد تو اتاقت تا بهت سر بزنه.. میبینه نیستی.. اخماش تویه هم گره میخورن.. به هکر حرفه ایه باندش میگه که ردتو بزنه.. وقتی پیدات کرد با موتور با اخرین
سرعت میاد پیشت.. وقتی میبینه داری سعی میکنی از دست طرف فرار کنی.. گردنشو میشکنه.. اروم میبرتت تو ون...
تهیونگ: هیشششش اروم باش عزیزم.. دیگه تموم شد.. نفس عمیق بکش!
وقتی رفتین عمارت تنبیهت کرد تا دیگه نری خونه دوستات