یکم میخوام براتون عغده گشایی کنم

یکم میخوام براتون عغده گشایی کنم 🍓🌸🌟🌠🌊🔥🌈🌡
به دختر خاله هام خیلی حسودی میکنم چون کلی رفیق دارن و کلا همچیزشون عالیه .کلا تو کل خانوادشون همه سرشون به کار خودشونه زندگی متفاوت اما عادی دارن .یکی از دختر خاله هام کلی دوستای خارجی داره که هر شب باهاشون چت میکنه و هر دوتاشون کلی دوست دارن که باهاشون همجا میرن مثلا چند وقت پیش یکیشون با دوستاش رفته بودن گردش یا یه همچین چیزی .ناشکری نمیکنم ولی وقتی خودم رو با اونا مقایسه میکنم به لحظه قلبم میشکنه یه لحظه احساس میکنم خیلی تنهام یه لحظه تمام غم هام یجا میاد جلوی چشمم من دوستی داشتم که باهاش بعضی اوقات بیرون بودیم اما همش خونه ی هم پلاس بودیم و تو عالم بچگی غرور حالیمون نمیشد تا اینکه تمهام گذاشت اما از وقتی محاجرت کردیم به یه شهر دیگه هیچکس رو ندارم که بهش بگم آقا حالم خرابه حال ندارم خسته شدم .از یه طرف میبینم دختر خاله هام خواهرن پشت هم هستن اما من با یه برادر کوچیک که مامان بابام همیشه حق میدن به اون و میگن تو بزرگ تری کنار بیا چرا ؟ چرا من باید کنار بیام ؟ مگه به بزرگترا نباید احترام گذاشت اگه اینطوری ینی من بزرگم ؟ چرا هیچکس درک نمیکنه دارم چی میکشم ؟ دیگه خسته شدم از بس لبخند زدم خسته شدم از بس هی کنار اومدم .خسته شدم از بس تو خودم بودم . تنها چیزی که باهاش آروم میشم نقاشی و آهنگام و داستانام همین .من خسته شدم بخدا دیگه خسته شدم .خدایا نمیشد یکمم به من و امثال من فرصت بدی شاید خودمونو پیدا کردیم .ناشکری نمیکنم ولی دیگه چقدر باید تو رویاهام زندگی کنم .چقدر باید حرفای بقیه رو بیخیال بشم .چقدر بزنن تو سرمون و رویاهامون ؟ من واقعا درک نمیکنم زندگی واقعی چجوریه !