سنجوووووووووو

اسم شوما ماریا
من ایزانا مایکی شینچیرو اما تاکوومی واکاسا سانزو سنجو پیش هم بودیم
شینچیرو :بچه ها ما میریم بیرون بای
ایزانا ۱۲ سال
مایکی ماریا سانزو سنجو ۹ سال
اما ۸ سال
بچه ها:جانههه
(بعد رفتن کراش های گل)
سانزو :فیلم ترسناک ببینیم
همه:آرهههه
(فیلم حلقه ۱ ۲ ۳)
مایکی:نههههه دوریاکی تموم شد
ایزانا توی توالت ::نهههههه
من:خدااااا
اما سانزو سنجو :زهر مار🔪🔪🔪
اما:ماریا برو دوریاکی و .......بخر
ماریا:من من بدبخت
همه جز سانزو: بلللههه
سانزو:ماریا من باهات میام🤭🤭
سنجو:اووه می‌خوای کارای بد بد کنی
سانزو و ماریا:سنجوووووووووو
سنجو:هر هر


دوریاکی و ......خریدیم و برگشتیم



فیلم رو پلی کردیم
اما ترسیده بود
ایزانا عین ماست بود
مایکی پشت من بود
سانزو بیهوش شده بور و سنجو داشت گریه میکرد
منم مخلص شما کپیده بودم
یهو اون جنه پرید تو تلویزیون همه جیغ زدن
که من پاشدم گفتم:زهر مار خفه شییییید
همه :گومنهه 😁
(بچه های سیگار دراگون اومدن)🤣🤣
دیدن همه دراز به دراز کپیدن
و خودشون هم کپیدن
بیدار شدم دیدم مایکی اومده رو من داره هزییون میگه
گفت:با من ازدواج کرن بچه دار شیم با هم بمیریم تا ابد باهم باشیم🤤🤤
گفتم :مایکی منحرررفف عوضیییییییی
همه پریدن دیدن من دارم جیغ میزنم
خدا:یااااا علییییی ببند دهنتووووو ماریا سانو
همگی دیدن که من مایکی را به هفت روش سامورایی به دیار باقی شتافتم
این بود روز دوریاکی من😂😂