پارت۳۱

پارت۳۱
رزی: داشتم فیلم میدیم که احساس کردم جیمین داره نگاهم میکنه چند دقیقه گذشت اما الان هنوز داره نگاهم میکنه خیلی کیوت برگشتم و نگاهش کردم و گفتم چیزی شده چرا اینجوری نگاهم میکنی ؟؟
جیمین:نه فقط داشتم به این فکر میکردم که چفدر خوبه تو رو دارم اون موقع ها که من اول کارم تو شرکت بود تو باهام خیلی خوب بودی من از همون اول دوست داشتم و هنوزم به همون اندازه دوست دارم
رزی:عشقم منم تو رو خیلی دوست دارم راستشو بخوای منم از همون اول دوست داشتم ولی چون رئیست بودم میگغتم نمیشه
جیمین:یعنی منو از خودت پایین میدیدی
رزی:نه نه ابنطوری نیست من بین هیچکدوم از کارمندام یعنی خودموذازشون بالا نمیدونم چه برسه از تو
جیمین:اوکی
رزی:ناراحت شدی؟؟
جیمین:اره خیلییی
رزی: معذرت میخوام ببخشید عشقم
جیمین: خب ....همین ؟؟؟
رزی: امم بگو هرکاری بگی مبکنم تا منو ببخشی
جیمین: هر کاری؟؟؟؟
رزی:اره دیگه هر کاری فقط منو ببخش
جیمین:خب باید تنبیه بشی
رزی:جانننن؟؟؟منظورت خوابیدن باها..ته.
جیمین:افرین خیلی درست فهمیدی
رزی: هومم اگه بکنم میبخشی اگه نکنم نمیبخشی
جیمین:بلههه
رزی: خب .......باوشه قبوله
جیمین:یعنی قبول کردی؟؟؟؟؟
رزی:چیهه چرا چشات گرد شد
جیمین: اخه هبچوقت قبول نمبکردی
رزی: حالا قبول کردم میخوای قبول نکنم من از خدامه ها
جیمین:نههههه میخوام قبول....کنی
رزی:خیلی خب پس