امشب با عکس هایت حرف زدم.
امشب با عکسهایت حرف زدم.
همانهایی که خودم تکبهتک، با دقت و حوصله گرفته بودم.
همانهایی که لبخندهایت به زیبایی درون قابش محبوس شدهاند.
امشب برای چندمینبار چشمانم پر شد و بغض گلویم را فشرد.
ثانیهای مکث کردم و بعد...
بوسیدمشان.
امشب بیشتر از روزهای پیش دلتنگت شدم. دلتنگ دستانت، دلتنگ صدایت، دلتنگ نگاهت.
آخ نگاهت... که وقتی بر من چیره میشد، تمامِ پروانههای دنیا در دلم رقص شیدایی بهپا میکردند.
همانهایی که خودم تکبهتک، با دقت و حوصله گرفته بودم.
همانهایی که لبخندهایت به زیبایی درون قابش محبوس شدهاند.
امشب برای چندمینبار چشمانم پر شد و بغض گلویم را فشرد.
ثانیهای مکث کردم و بعد...
بوسیدمشان.
امشب بیشتر از روزهای پیش دلتنگت شدم. دلتنگ دستانت، دلتنگ صدایت، دلتنگ نگاهت.
آخ نگاهت... که وقتی بر من چیره میشد، تمامِ پروانههای دنیا در دلم رقص شیدایی بهپا میکردند.
۲.۱k
۰۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.