معامله ..۱۳ ..

اصلحه رو سمت تهیونگ میگیرن‌.
ا/ت :بکهیون‌ ولش کن من باهات میام‌
باشه عشقم!
بکهیون‌ :پس بالا خره سر عقل اومدی مرخصت‌میکنم‌ زود باش بپوش‌!
تهیونگ :ا/ت !این کارو با من نکن!
ا/ت :چون دوست دارم مجبورم
من همیشه دوست دارم و خواهم داشت!

بکهیون کار مرخصی‌ ا/ت رو انجام میده و جلوی تهیونگ‌ با ا/ت کیس میره‌ وا/ت هم برای اینکه بکهیون کاری با تهیونگ نداشته باشه همکاری میکنه
(بکهیون بدبخت انقدر خوبه بعد من توی داستان چکار‌کردم باهاش 🤦‍♀️😐🔪😂🤝)
بکهیون‌ ا/ت رو بغل میکنه و میبره تهیونگ انقدر عصبانیه‌ که فقط فریاد
می کشه .
بکهیون پوز خندی میزنه و بلند داد میزنه روبه تهیونگ
:امشب شاید عمو بشی!
تهیونگ خنده ای میکنه که از گریه هم
بد تره (خنده عصبی )
تهیونگ با قیا فه ای داغون سوار ماشینش‌میشه مدیره سمت خونه
(خونه اعضا )
توی راه فقط گریه میکنه
وسط راه مردم جمع شده بودن و آمبولانس‌ و پلیس هم اومده بود .
تهیونگ از ماشین پیاده شد .
رفت جلو .
فلش بک به ده دقیقه پیش
(ا/ت :ولم کن !
بکهیون‌ :عمرا امشب ددی کارت داره !😈
ا/ت در ماشین رو باز میکنه و خودش رو به بیرون پرت میکنه !)
پایان فلش‌بک
وقتی پیاده شد با بدن‌ خونی یه دختر روبه رو شد !






و...
مرض ندارم خو بقیشم‌ باید بخونی برا همین جای حساس قط میکنم 😐🔪😂🤝