دخترا دنیای عجیبی دارن انگار مادر بودن توی روحشون قای

دخترا دنیای عجیبی دارن ... انگار مادر بودن توی روحشون قایم شده ..از همون روزی که یه بالش کوچیک روی پاشون میذارن و واسه عروسکشون لالایی می گن ، از همون روزی که واسه عروسکشون اسم انتخاب می کنن ...
همیشه وقتی به مادر بودن فکر می کنم هم دلم می لرزه و عشق توی دلم پر میشه هم می ترسم خیلی می ترسم ...
کوچیک که بودم مامانم به پیرهن سبز داشته انگاری من خیلی دوسش داشتم مثل اینکه خیلی هم بهونه گیر بودم تا جایی که وقتی می خواسته چند دقیقه تنهام بذاره پیرهن و آویزون میکرده جلو تختم و هول هولکی می رفته به غذا سر بزنه وقتی برمیگشته من هنوز محو تماشای رنگ سبز بودم....
مامانم معلم بود اون موقع ها مدرسه ها شیفتی بوده و صبح و عصر یادمه وقتی شیفت صبح بودو می خواست بره مدرسه صبا از خواب می پریدم بیچاره نمی دونست چیکار کنه مجبور بود تنهام بذاره پیش خواهرام حالا بگذریم که چقدر لوس بودم و دختر آخرو عزیز دلش بماند که مریض می شدم نمی خوابید بگذریم از همه ی اینا اما تا جایی که یادمه همه دوستام عاشقش بودن همشون می گفتن ارغوان خوش به حالت که می تونی با مامانت حرف بزنی همشون واسشون عجیبه از سیر تا پیاز زندگیمو می دونه کاری ندارم که هرگز و هرگز نتونستم و جرات نکردم تو چشاش نگاه کنم و دروغ بگم کاری ندارم جوری بزرگم کرد که تو جامعه رو پای خودم وایستم که کسی جرات نکنه باهام بد صحبت کنه و این اجازه رو ندم به کسی که بهم چیزی رو تذکر بده چقدر مدیونشم چقدر افتخار می کنم تو هر جمعی که صحبت می کنه واسه همین مدام ترسم بیشتر و بیشتر و بیشتر میشه .... من می تونم مثل مامانم باشم ؟؟؟؟؟ می تونم ؟؟؟؟

❤️روز مادر مبارک❤️

بوسه بر دست تمام زنان سرزمینم

#روز_مادر
#ارغوان_جهانگیری


#ای_برتر_از_خیال_و_قیاس_و_گمان_و_وهم