خود این حکایت هر روز روزگار من است
خود این حکایت هر روز روزگار من است
به غم دچار چنانم که غم دچار من است
نسیم سبز بهاری وزید بر خاکم
اگر خطا نکنم عطر، عطر یار من است
کدام گریه از این سنگ شسته است غبار
کدام لحظهی روشن در انتظار من است
پرید پلک دلم میهمان جانم کیست؟
کدام دسته گل امروز بر مزار من است؟
مرا تحمل دیدار اشکهای تو نیست
فدای آن دل غمگین که داغدار من است
عجیب نیست اگر جان رفته باز آید
مسیح گم شدهام، یوسفم کنار من است
بگیر دست مرا تا ز خاک برخیزم
اگر چه سوختهام نوبت بهار من است
اگر خطا نکنم عطر، عطر یار من است
کدام دسته گل امروز بر مزار من است؟
#فاضل_نظری
به غم دچار چنانم که غم دچار من است
نسیم سبز بهاری وزید بر خاکم
اگر خطا نکنم عطر، عطر یار من است
کدام گریه از این سنگ شسته است غبار
کدام لحظهی روشن در انتظار من است
پرید پلک دلم میهمان جانم کیست؟
کدام دسته گل امروز بر مزار من است؟
مرا تحمل دیدار اشکهای تو نیست
فدای آن دل غمگین که داغدار من است
عجیب نیست اگر جان رفته باز آید
مسیح گم شدهام، یوسفم کنار من است
بگیر دست مرا تا ز خاک برخیزم
اگر چه سوختهام نوبت بهار من است
اگر خطا نکنم عطر، عطر یار من است
کدام دسته گل امروز بر مزار من است؟
#فاضل_نظری
۱.۳k
۰۳ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.